سه راه عمده برای شروع یک کسب و کار جدید وجود دارد:
- من یک تکنولوژی پیشرفته در اختیار دارم
- من یک ایده خوب دارم
- من شور و اشتیاق فراوان دارم
اگر به سخنان افرادی که خواهان کارآفرینی هستند گوش فرا دهید، با گستره عظیمی از دلایل مختلف برای علاقهمندی به کارآفرینی روبرو میشوید.
برخی افراد سالها در یک صنعت خاص مشغول به کار بودهاند و اکنون خواهان تغییر هستند. برخی میخواهند مهارتهایشان را شکوفا کرده و تاثیر مهم و تعیینکنندهای بر کل دنیا بگذارند.
عناوین مطلب:
برخی میخواهند رئیس خود باشند.
برخی از آنها حق ثبت اختراع را در اختیار دارند و به روشهای مختلفی که می توانند آن را تجاریسازی کنند علاقهمند هستند. برخی نیز ایده ناب برای متحول کردن زندگی خود دارند و میخواهند بدانند آیا این برای دیگران هم جذاب است یا نه.
مطالب مرتبط:
اغلب افراد این 15 تصور نادرست را در مورد کارآفرینی دارند، شما چطور؟
15 گام برای کارآفرینی و ایجاد کسب و کارهای کوچک
همه این دلایل را میتوان در سه دسته مجزا بررسی کرد:
1. داشتن یک ایده خوب: شما به ایدهای جدید فکر کردهاید که میتواند جهان – یا بخش کوچکی از آن – را به شکل مثبتی تغییر دهد، یا ایدهای که میتواند یک فرایند موجود را بهبود بخشد، فرآیندی که شما با آن آشنا هستید و میخواهید آن را پیاده سازی کنید.
2. داشتن یک فناوری جدید: شما دارای یک فناوری پیشرفته هستید و میخواهید روی آن سرمایهگذاری کنید، یا خیلی ساده میخواهید استقرار آن را تسریع کنید تا تأثیر مثبتی بر جامعه بگذارد. یا اینکه شما مهارت و دانشی کاربردی درمورد یک فناوری پیشرفته آموختهاید و حس میکنید ظرفیت بسیار خوبی برای شروع یک کسب و کار جدید دارد.
3. داشتن شور و اشتیاق فراوان: شما در خود آرامش، اطمینان و اشتیاق فراوانی دارید تا مهارتهای خود را به جامعترین شکل ممکن توسعه دهید. همچنین ممکن است باور داشته باشید که کارآفرین بودن یکی از بهترین راهها برای تأثیرگذاری عمیق در جهان است.
ممکن است واضحا بدانید که میخواهید برای خودتان کار کنید و سرنوشت خود را کنترل کنید، اما هنوز ایده و فناوری لازم را ندارید، بنابراین میخواهید در حالی که به دنبال یک ایده، فناوری یا شریک خوب هستید، کارآفرینی را یاد بگیرید (در ادامه توضیح خواهیم داد که چگونه ایده و فناوری مناسبی را بر اساس اشتیاق خود پیدا کنید).
شاید بسیار شنیده باشید که یک کارآفرین بدون درک “درد مشتری” نمیتواند کسب و کار خود را شروع کند. منظور از درد مشتری، مشکلی است که شخص را آنقدر اذیت میکند که حاضر است برای رفع آن پول پرداخت کند.
اما این رویکرد ممکن است برای کسی که با کارآفرینی آشنا نیست، دلسردکننده باشد. علاوه بر این، از اهمیت راهاندازی یک شرکت مطابق با ارزشها، علایق و تخصص کارآفرین میکاهد. با گذشت زمان، کارآفرینان میتوانند دردهای مشتریان را بیابند یا فرصت و موقعیتی را کشف کنند که در آن مشتری برای حل مشکل خود حاضر به پرداخت پول است.
مهم نیست که چقدر به کارآفرینی علاقهمند شدهاید، باید ابتدا با پاسخ دادن به سؤال زیر کار خود را شروع کنید: چه کاری را میتوانم به خوبی انجام دهم بهگونهای که دوست داشته باشم آن را برای مدت زمان بسیار طولانی پیش ببرم؟
«ایده» در مقابل «تکنولوژی» در مقابل «اشتیاق»
شما باید بتوانید ایده، فناوری یا اشتیاق خود را در یک جمله موجز خلاصه کنید:
ایده: “من میخواهم شرکتی را در منطقهای محروم راه اندازی کنم که یک مدل کسبوکار پایدار برای بهبود زندگی ساکنین آنجا ایجاد کرده و آنها را با تقویت مشاغلشان توانمند سازد.”
در اینجا، ایده این است که یک مدل کسبوکار پایدار، فقر در آن منطقه محروم را نسبت به کمکهای خیرخواهانه بطور موثرتر کاهش میدهد.
این جمله برای حرکت به مرحله بعدی یعنی بخشبندی بازار کافی است، اگرچه قبل از اینکه بتوانید یک ایده را به یک کسبوکار تبدیل کنید، باید جزئیات بیشتری را به طور دقیق مشخص کنید.
فناوری: “من یک ربات دارم که به شما امکان میدهد اشیاء رندر شده توسط یک کامپیوتر را لمس کنید.”
این ایده میتواند پتانسیل بالایی داشته باشد.
چگونه کسی میتواند از داشتن یک شیء سه بعدی روی صفحه رایانه خود بهره ببرد و همچنان بتواند آن را به نوعی در فضای فیزیکی حس کند؟
شور و اشتیاق: “من کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دارم و می توانم به سرعت نمونهای از هر گجت فناورانهای که مورد نظرتان باشد را تهیه کنم … اکنون میخواهم از مهارتهای خود به تأثیرگذارترین شکل ممکن استفاده کنم و رئیس خودم باشم.”
(ابزارک یا گجت (Gadget) به وسائل و تجهیزات کوچک و تازهاختراعی گفته میشود که در آنها فناوری نویی به کار رفته باشد و برای انجام کارهای مخصوصی بدرد بخورد)
این شخص یک مزیت رقابتی شخصی را مدنظر قرار داده است، یعنی توانایی نمونهسازی سریع گجتها که میتواند به یک کسبوکار کمک کند تا سریعتر از مرحله اصلاح و بازتولید محصول بگذرد.
ممکن است این شخص بخواهد یک کسبوکار سختافزارمحور را در نظر بگیرد، زیرا این حالت انطباق بیشتری با مزیت رقابتی شخصی وی دارد.
وقتی به این سوال پاسخ دادید، قدم اول را در کشف نیاز واقعی مشتری برداشتهاید – نیازی که شما تمایل دارید آن را رفع کنید زیرا دقیقا در راستای علاقه یا مهارت شماست.
چگونه از “من اشتیاق دارم” به “من یک ایده یا فناوری دارم” بروید
بسیاری از افرادی که علاقهمند به کارآفرینی هستند هنوز ایده یا فناوری خاصی ندارند، پس اگر شما نیز اینگونه هستید بدانید که تنها نیستید.
با استفاده از علایق، نقاط قوت و مهارتهای شخصی خود، میتوانید فرصتهای خوبی را به راحتی شناسایی کنید. شما میتوانید این کار را به تنهایی یا همراه با گروهی از همبنیانگذاران بالقوه انجام دهید.
موارد زیر را در نظر بگیرید:
- دانش: تمرکز تحصیلات یا شغلتان بر چه چیزی بوده است؟
- قابلیت: در چه کاری ماهر هستید؟
- ارتباطات: چه کسانی را میشناسید که در صنایع مختلف تخصص دارند؟ آیا کارآفرینان دیگری را میشناسید؟
- داراییهای مالی: آیا به سرمایه مالی خاصی دسترسی دارید؟ آیا برای شروع کار خود به یک حساب پسانداز ناچیز اتکا خواهید کرد؟
- شناخته شدن: شما یا شرکایتان به چه چیزی شناخته میشوید؟ مهارتهای مهندسی؟ درک فیبرهای نوری؟ یا مهارت در برخی شاخههای علوم انسانی؟
- تجربه کارهای قبلی: در کسبوکارهای قبلی که داشتید چه نواقص و نقات ضعفی وجود داشت؟
- اشتیاق نسبت به بازاری خاص: آیا ایده بهبود خدمات سلامت شما را هیجانزده میکند؟ آموزش چطور؟ انرژی؟ حمل و نقل؟
- تعهد: آیا میتوانید برای موفقیت در این مسیر زمان و انرژی کافی بگذارید؟ آیا آماده هستید تا این سرمایهگذاری جدید را بعنوان تمرکز اصلی یا تنها کانون توجه خود قرار دهید؟
شش پیش نیاز برای تبدیل علاقه و اشتیاق به سود
کارآفرینان تازهکار معمولا اشتیاقی واقعی نسبت به ایدهی جدید خود دارند، اما متاسفانه متوجه این واقعیت نیستند که علاقه، سوختی لازم اما ناکافی برای تبدیل ایدهشان به کسبوکاری موفق است.
نتیجه چنین ذهنیتی این است که تعداد بسیار کمی از نوآوریهای عالی عملا اجرایی میشوند یا برای مدت زمان بیشتری در بازار ماندگار شوند.
قبل از هر چیز، اشتیاق باید با برخی خصوصیات شخصی دیگر که برای بهسلامت گذشتن از مسیر ناهموار و طولانیِ موفقیت ضروریاند، همراه شود.
خصوصیاتی چون اعتماد به نفس، تعهد و عزم راسخ.
علاوه براین، مجموعهای از اصول اجرایی وجود دارد که کارآفرینان واقعی را از آنان که تنها رویای کارآفرینی دارند متمایز میکند:
یک: پتانسیل واقعی خود برای ساخت یک کسبوکار را بیازمایید
بعضی افراد مخترعین یا ایدهپردازانی پرشور هستند اما در واقعیت علاقه، مهارت یا سرمایه لازم برای برپایی یک کسبوکار را ندارند. پیش از شروع یک استارتآپ نگاهی صادقانه به انگیزه، منابع و روابط خود بیاندازید.
گاهی بهترین استفاده از شور و اشتیاق، یافتن فرد دیگریست که بتواند آن را به کسبوکار تبدیل کند.
دو: به دنبال شواهدی از فرصتهای بازار برای تعدیل اشتیاق خود باشید
تنها به این خاطر که باور دارید همه خواهان چیزی هستند که قصد ارائهاش را دارید، دلیل نمیشود بازار نیز چنین رفتاری با شما و ایدهتان داشته باشد.
اینروزها، شرکتهای زیادی در زمینه تحقیقات بازار وجود دارد که بصورت آنلاین فرصتها را محاسبه و اندازهگیری میکنند. اگر هیچکدام ایده شما را ذکر نکردهاند، احتمالا ایدهتان تبدیل به کسبوکاری موفق نخواهد شد.
سه: اعداد و ارقام موجود در مدل کسبوکارتان را دوباره بررسی کنید
عینک خوشبینی اشتیاق خود را کنار بگذارید و از یک متخصص مالی درخواست کنید کل هزینههای مورد نیاز برای ساخت کسبوکارتان را به همراه تخمینی واقعگرایانه از میزان فروش و رشد آن به شما اعلام کند.
این اطلاعات به شما کمک میکند تا یک مدل کسبوکار جامع و یکپارچه تدوین کنید، به جای اینکه صرفا بر گردآوری مجدد تمام عناصر اساسی اتکا کنید.
چهار: برآورد منابع خود را حداقل 20 درصد کاهش دهید
هیچ میزانی از اشتیاق و برنامهریزی استارتاپی باعث نمیشود همهچیز در همان بار اول دقیقا درست کار کند. فرض کنید که به تکرار و تعدیلهای متعدد نیاز پیدا خواهید کرد و این مسئله به هزینه و زمان بیشتری نسبت به تخمین اولیه شما احتیاج دارد. اشتیاق بیشتر شاید به معنای فرصتهای بیشتر باشد، اما به معنای ریسک بیشتر نیز هست.
پنج: با مشتریان واقعی تعامل داشته باشید به واسطه بازخورد آنها شور و اشتیاقتان تصدیق شود
از شبکههای اجتماعی و مشتریان آنلاین استفاده کنید تا هرگونه تحریف و انحراف از واقعیت در درک شخصیتان از ارزش، از بین برود. محتوای بازاریابی خود را توسعه داده و با مشاوران و کارمندان معتمد ارتباط برقرار کنید تا مطمئن شوید که پیام درست با وضوح و صداقت ارائه میشود.
شش. برای تلاش گسترده، یادگیری مستمر و تعادل شخصی برنامهریزی کنید
یک کسبوکار، یک ماجراجوییست، نه یک جستوخیز سریع
برنامهی کاریتان را آنقد دیوانهوار تنظیم نکنید که بعد از چند هفته یا حتی چند ماه از پا دربیایید. به نقل از ست گودین، متخصص بازاریابی، اگر خوشبینانه نگاه کنیم موفقیت یکشبه در هر استارتآپ به طور میانگین شش سال طول میکشد.
مطابق با تحلیلهای جدید، کارآفرینان در سراسر جهان در هر سال برای راهاندازی بیش از 300 میلیون شرکت ایده و چشمانداز دارد که تنها یک سوم آنها به مرحله شروع میرسند.
سایر دادههای آماری آمریکا نشان میدهد نیمی از این کسبوکارها در پنج سال اول از بین میروند. تصور کنید اگر این میلیونها نوآوری محققنشده، اصول اجرایی لازم را با جدیت دنبال میکردند، میتوانستند چه تاثیر عظیمی بر جهان پیرامونمان بگذارند.
موفقیت، محرک اشتیاق است اما شادی و رضایت از سبک زندگی، محرک مهمتری برای ارضای شور و اشتیاق است. با وجود عدم موفقیت بسیاری از ابتکارات کارآفرینی، برخی بررسیها همچنان نشان میدهند که کارآفرینان به طور کلی شادترین و رضایتمندترین افراد شاغل در کره زمیناند – بسیار جلوتر از متخصصان شرکتهای بزرگ که درآمد بیشتری کسب میکنند و پرآوازه هستند.
بنابراین اشتیاق چیز خوبی محسوب میشود و میتواند برتری شما در رقابت را تضمین کند، اما فقط در صورتی که اجازه ندهید به مارپیچی گیجکننده از انتخابها و اقدامات تبدیل شود که منجر به اشتباههای محاسباتی حیاتی و گامهای اشتباه در توسعه کسبوکارتان میشود.
آنقدر تعلل نکنید که زمان را برای جبران از دست بدهید یا تازه بعد از اینکه ضربهای مهلک خوردید متوجه آن شوید.
پیدا کردن یک تیم بنیانگذار: کارآفرینی یک ورزش تکنفره نیست
در هر عرصهای که تمایل به کارآفرینی دارید بهتر است طی مدت زمانی محدود و مشخص، تیم اصلی خود را تشکیل دهید. این تیم، همان هسته مرکزی کسبوکار شماست.
برای شروع یک کسب و کار وظایف متعدی برای انجام دادن وجود دارد و از طرفی هرچه کارها در ابتدا سریعتر انجام شود برای افزایش انگیزه و کسب نتایج اولیه مطلوبتر است. بنابراین به ندرت پیش میآید که کسی به تنهایی بتواند یک کسب و کار را شروع کرده و آن را اداره کند، مگر در حالتی که خدمت یا محصول بسیار ساده و مشخصی را در نظر داشته باشد.
برای اینکه بتوانید تمام وظایف ابتدایی اما ضرروی را پوشش دهید حداقل به یک تیم دو یا سه نفره در آغاز کار نیاز دارید تا هرکدام پس از تخصیص فعالیتها، بخش مهمی از روند توسعه کسب وکار را به عهده بگیرید.
توجه داشته باشید که اولا، حتی وظایف تخصصی نیز در ابتدای کار آنچنان سنگین نیستند و افراد با مهارتهای متفاوت نیز بعضا میتوانند از پس انجام آنها بر بیایند.
ثانیا، در نظر داشته باشید به همان میزان که احتمال ماندگار شدن اعضای اولیه تا پایان کار وجود دارد، نیاز به خروج یا تغییر برخی اعضا نیز کاملا محتمل است. پس هم به فکر حفظ افراد ارزشمند باشید، هم تعدیل و اصلاح اعضای ناکارآمد اولیه.
اما لازم است بدانید که انتخاب شما درمورد شخص همبنیانگذار (Co-founder) بسیار مهم و حیاتی است.
تحقیقات انجام شده در MIT بیان میکند کسبوکارهایی که دارای چندین بنیانگذار هستند احتمال موفقیتشان بیشتر از کسبوکارهایی است که توسط یک بنیانگذار راهاندازی میشوند.
در آینده درباره انتخاب همبنیانگذار مناسب بیشتر صحبت خواهیم کرد، گرچه منابع مختلفی برای مطالعه پیرامون این مسئله وجود دارد که شاید بهترین و جامعترین گزینه کتاب پروفسور واسرمن از دانشگاه هاروارد باشد، با نام “معضلات بنیانگذار (Founder’s Dilemmas)”.
شما در بورس، علاوه بر خرید و فروش سهام:
- میتوانید در داراییهایی مانند طلا و مسکن سرمایهگذاری کنید
- در صندوقهای سرمایه گذاری بدون ریسک، سود ثابت بگیرید
برای شروع سرمایهگذاری، افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
نام شرکت | ویژگیها | امتیاز | لینک ثبتنام |
---|---|---|---|
کارگزاری آگاه |
|
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
سلام.
ممنون از سایت خوب و مطالب جامع و مفیدی که ارائه می کنید.
من کارمندی هستم باحقوق ماهیانه حدود۳تومن.میتونم ۴۰ تومن وام تدارک ببینم.
بهترین راهی که میتونم سرمایه گذاری کنم برای درآمد زایی چیه؟
سلام، خوشحالیم استفاده کردید.
اما گرفتن وام برای سرمایه گذاری به نظر من کار درستی نیست
اساسا سرمایه گذاری باید با پولی انجام بشه که پس انداز شده