اقتصاد کلان (به انگلیسی Macroeconomics) و اقتصاد خرد دو مفهومی هستند که اقتصاد دولتها را تحت چارچوبی مشخص ارائه میکنند.
در این چارچوب اقتصاد کلان به ساختار، رفتار، کیفیت و تصمیمات کلان اقتصادی اشاره دارد.
اقتصاد کلان چیست؟
اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعهی چگونگی رفتار یک اقتصاد کل، بازار یا سایر سیستمهایی که در مقیاس بزرگ عمل میکنند میپردازد.
عناوین مطلب:
بیشتر بخوانید: اقتصاد چگونه شکل میگیرد و چطور رشد میکند؟
برخی از سوالات کلیدی که اقتصاد کلان به آنها میپردازد عبارتند از: چه چیزی باعث بیکاری میشود؟ چه چیزی باعث تورم میشود؟ چه چیزی باعث ایجاد یا تحریک رشد اقتصادی میشود؟
میتوان گفت اقتصاد کلان تلاش میکند تا میزان عملکرد یک اقتصاد را اندازهگیری کند، بفهمد چه نیروهایی آن را هدایت میکنند، و پیشبینی کند که چگونه عملکرد آن میتواند بهبود یابد.
اقتصاد کلان با عملکرد، ساختار و رفتار کل اقتصاد سر و کار دارد، نگاه این اقتصاد دقیقا برخلاف اقتصاد خرد است که در آن بیشتر بر انتخابهای فردی مردم (مانند خانوادهها، صنایع و غیره) متمرکز شده است.
به صورت خلاصه:
- اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به ساختار، عملکرد، رفتار و تصمیم گیری جمعی اقتصاد می پردازد.
- دو حوزهی اصلی تحقیقات اقتصاد کلان عبارتند از رشد اقتصادی بلند مدت و چرخههای تجاری کوتاه مدت.
- اقتصاد کلان در شکل مدرن آن با Johan Maynard Keynes و تئوریهای او در مورد رفتار بازار و سیاستهای دولتی در دههی 1930 شروع شد. چندین مکتب فکری از آن زمان تاکنون در مورد این دیدگاه اقتصادی توسعه یافته است.
- بر خلاف اقتصاد کلان، اقتصاد خرد بیشتر بر تأثیرات و انتخاب های انجام شده توسط افراد دست اندر کار اقتصاد (مردم، شرکت ها، صنایع و غیره) متمرکز است.
درک اقتصاد کلان
مطالعه اقتصاد دو جنبه دارد: اقتصاد کلان و اقتصاد خرد. همانطور که از این اصطلاح پیداست، اقتصاد کلان به سناریوی کلی و تصویر بزرگ اقتصاد نگاه میکند. به بیان ساده، بر نحوه عملکرد اقتصاد به عنوان یک کل تمرکز میکند و سپس نحوه ارتباط بخشهای مختلف اقتصاد با یکدیگر را تجزیه و تحلیل میکند تا نحوه عملکرد کل را درک کند.
این دیدگاه شامل بررسی متغیرهایی مانند بیکاری، تولید ناخالص داخلی و تورم است. اقتصاد دانان کلان مدلهایی را توسعه میدهند که روابط بین این عوامل را توضیح میدهد.
مدلهای کلان اقتصادی و پیشبینیهایی برآمده از آنها، توسط نهادهای دولتی برای کمک به ساخت و ارزیابی سیاستهای اقتصادی، پولی و مالی استفاده کاربرد دارند. علاوهبر آن، مدلهای اقتصاد کلان توسط کسب و کارها برای تعیین استراتژی در بازارهای داخلی و جهانی و سرمایه گذاران به منظور پیش بینی و برنامه ریزی برای حرکت در کلاس و سطوح مختلف دارایی مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به مقیاس عظیم بودجههای دولت و تأثیر سیاستهای اقتصادی بر مصرف کنندگان و مشاغل، اقتصاد کلان به وضوح خود را با مسائل مهمی درگیر میکند.
تئوریهای اقتصادی در صورت اعمال صحیح میتوانند بینشهای روشنکنندهای در مورد نحوه عملکرد اقتصادها و پیامدهای بلند مدت سیاستها و تصمیمهای خاص ارائه دهند. تئوری اقتصاد کلان همچنین میتواند به کسبوکارها و سرمایهگذاران فردی کمک کند تا از طریق درک دقیقتر اثرات روندها و سیاستهای اقتصادی گسترده بر صنایع خود، تصمیمهای بهتری در جهت پیشرفت آنها اتخاذ کنند.
محدودیتهای اقتصاد کلان
درک محدودیتهای نظریه اقتصادی نیز مهم است. تئوریها اغلب در خلاء ایجاد میشوند و فاقد جزئیات خاصی از دنیای واقعی مانند مالیات، مقررات و هزینههای معامله هستند.
در طرف دیگر، دنیای واقعی نیز کاملاً پیچیده است و شامل موضوعاتی مانند گرایشهای اجتماعی، وجدان و اخلاق است که در تجزیه و تحلیلهای منطقی نمیگنجد.
حتی با وجود محدودیتهای تئوری اقتصادی، پیروی از شاخصهای کلان اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، تورم و بیکاری مهم و ارزشمند است.
بیشتر بخوانید: تاثیر بیکاری بر اقتصاد؛ بیکاری چه آسیبهایی به اقتصاد وارد میکند؟
عملکرد شرکتها و در نتیجه سهام آنها به طور قابل توجهی تحت تأثیر شرایط اقتصادی شرکتها قرار دارد که مطالعه آمارهای کلان اقتصادی میتواند به سرمایه گذار در جهت اتخاذ تصمیمات بهتر و تشخیص نقاط عطف خود کمک کند.
به همین ترتیب، درک اینکه کدام تئوریها به نفع یک دولت خاص هستند و بر آنها تأثیر میگذارد، میتواند برای تصمیمات مدیریتی و کلان ارزشمند باشد. اصول اقتصادی در واقع زیربنای یک دولت در مورد نحوه برخورد دولت با مالیات، مقررات، مخارج دولت و سیاستهای مشابه را مشخص میکند.
حوزههای تحقیقات اقتصاد کلان
اقتصاد کلان حوزه نسبتاً وسیعی است، اما دو حوزه تحقیقاتی خاص بیشتر معرف این رشته هستند.
حوزه اول عواملی است که رشد بلند مدت اقتصادی یا افزایش درآمد ملی را تعیین میکند. دیگری شامل علل و پیامدهای نوسانات کوتاه مدت در درآمد ملی و اشتغال است که به عنوان چرخهی تجاری شناخته میشود.
رشد اقتصادی (Economic growth)
رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. در این مسیر اقتصاد دانان کلان سعی در درک فاکتورهای اساسی این حیطه دارد. این فاکتورها عواملی را که باعث رشد اقتصادی یا به عقب راندن آن میشوند را شامل میشود.
اقتصاد دانان در کنار دولتها، در تلاش هستند تا با اعمال سیاستهای مناسب اقتصادی از توسعه، پیشرفت و افزایش استانداردهای زندگی حمایت کنند.
اثر کلاسیک قرن هجدهم آدام اسمیت (Adam Smith)، تحقیقی در مورد ماهیت و علل ثروت ملل، که از تجارت آزاد، سیاست اقتصادی آزاد و گسترش تقسیم کار حمایت میکرد، مسلماً اولین و مطمئناً یکی از مهمترین آثار حوزه اقتصاد کلان و بدنه تحقیقات امروزی آن است.
در قرن بیستم، اقتصاد دانان کلان شروع به مطالعه رشد با مدلهای ریاضی رسمیتر کردند. شاخص رشد معمولاً به عنوان تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری مدلسازی میشود.
بیشتر بخوانید: «اقتصاد دستوری» چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
چرخه تجارت
سطوح و نرخهای تغییر متغیرهای کلان اقتصادی، مانند اشتغال و تولید ملی، بر روندهای بلند مدت رشد اقتصاد کلان، در پدیدهای به نام چرخهی تجاری از نوسانات افت و خیز، انبساط و رکود میشناسیم.
بحران مالی 2008 یک نمونه واضح از چرخه تجارت نامتعادل است. اگر به عقبتر بازگردیم، رکود بزرگ دهه 1930 در واقع انگیزهای برای توسعه بیشتر نظریههای اقتصاد کلان مدرن بود.
تاریخ اقتصاد کلان
در حالی که اصطلاح “اقتصاد کلان” چندان قدیمی نیست (به دهه 1940 بازمیگردد)، بسیاری از مفاهیم اصلی در اقتصاد کلان برای مدت طولانیتری مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
موضوعاتی مانند بیکاری، قیمتها، رشد و تجارت تقریباً از همان ابتدای شروع رشته مورد توجه اقتصاد دانان بوده است، اگرچه مطالعه آنها در قرن 20 و 21 بسیار متمرکز و تخصصیتر شده است.
عناصر کارهای قبلی افرادی مانند Adam Smith و Johan Stuart Mill به وضوح به موضوعاتی پرداخته بودند که اکنون به عنوان حوزه اقتصاد کلان شناخته میشوند.
اقتصاد کلانی که امروز آن را به این شکل مشاهده میکنید، اغلب به این صورت تعریف میشود که با Johan maynard keynes و انتشار کتاب او «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» (The General Theory of Employment, Interest and Money) در سال 1936 شروع شده است.
در این کتاب، آقای کینز توضیحی برای پیامدهای رکود بزرگ ارائه کرد که در آن زمانی که کالاها فروخته نشده و کارگران بیکار میماندند، نظریه کینز تلاش کرد توضیح دهد چرا جهت بازارها ممکن است شفاف نباشند.
قبل از رواج نظریههای کینز، اقتصاد دانان به طور کلی بین اقتصاد خرد و کلان تفاوت قائل نمیشدند. در آن زمان آقای Leon Walras شرایط را این گونه توصیف کرده است: همان قوانین اقتصاد خرد عرضه و تقاضا که در بازارهای کالاهای خرد عمل میکنند، در تعامل بین بازارهای فردی برای آوردن اقتصاد به تعادل عمومی به کار گرفته میشد.
پیوند بین بازارهای کالا و متغیرهای مالی در مقیاس بزرگ مانند سطح قیمت و نرخ بهره از طریق نقش منحصر به فردی که پول در اقتصاد به عنوان وسیله مبادله ایفا میکند توسط اقتصاد دانانی مانند Knut Wicksell، Irving Fisher و Ludwig von Mises توضیح داده شد.
در طول قرن بیستم، اقتصاد کینزی، که طبق که نظریههای کینز شناخته شد، به چندین مکتب فکری دیگر تقسیم شد.
مکتبهای فکری اقتصاد کلان
حوزه اقتصاد کلان در بسیاری از مکاتب فکری سازماندهی شده است که دیدگاههای متفاوتی در مورد نحوه عملکرد بازارها و مشارکت کنندگان آنها دارد. در ادامه به شرح هر یک از این مکاتب و هدف اصلی آنها میپردازیم.
کلاسیک
اقتصاد دانان کلاسیک معتقدند قیمتها، دستمزدها، و نرخها انعطافپذیر هستند و بازارها تمایل شفافیت دارند مگر اینکه سیاستهای دولت با تکیه بر نظریههای اولیه آدام اسمیت از انجام آن جلوگیری کند.
اصطلاح «اقتصاد دانان کلاسیک» در واقع یک مکتب از تفکر اقتصاد کلان نیست، بلکه برچسبی است که ابتدا توسط Karl Marx و بعداً توسط کینز برای اشاره به متفکران اقتصادی قبلی که با آنها مخالف بودند، اما خودشان اصلاً اقتصاد کلان را از اقتصاد خرد متمایز نکردند، به کار بردند. اقتصاد کلاسیک چیست؟
کینزی
اقتصاد کینزی (Keynesian) عمدتاً بر اساس آثار Johan Maynard Keynes پایه گذاری شد و آغازی برای اقتصاد کلان به عنوان یک حوزه مطالعاتی جدا از اقتصاد خرد بود.
کینزیها بر تقاضای کل به عنوان عامل اصلی در مسائلی مانند بیکاری و چرخه تجاری تمرکز میکنند. اقتصاد دانان کینزی معتقدند که چرخه تجاری را میتوان با مداخله فعال دولت از طریق سیاستهای مالی (مصرف بیشتر در رکود برای تحریک تقاضا) و سیاست پولی (تحریک تقاضا با نرخهای پایینتر) مدیریت کرد.
اقتصاد دانان کینزی همچنین معتقدند که سختیهای خاصی در سیستم وجود دارد، بهویژه قیمتهای چسبنده(sticky prices) که مانع از تسویه مناسب عرضه و تقاضا میشود.
پول گرا
مکتب پول گرایی شاخهای از اقتصاد کینزی است که عمدتاً به آثار Milton Friedman نسبت داده میشود.
پول گرایان با کار در مدلهای کینزی و توسعه آنها استدلال میکنند که سیاست پولی به طور کلی ابزار سیاستی مؤثرتر و مطلوبتری برای مدیریت تقاضای کل نسبت به سیاست مالی است.
پولگرایان محدودیتهایی را برای سیاستهای پولی که تنظیم دقیق اقتصاد را توصیه نمیکند، میپذیرند و در عوض تمایل دارند پیروی از قوانین سیاستی را ترجیح دهند که نرخهای باثبات تورم را ترویج میکنند.
بیشتر بخوانید: رکود تورمی چیست؟
کلاسیک نوین
مکتب کلاسیک نوین، همراه با مکتب کنزی نوین، عمدتاً بر روی هدف ادغام مبانی اقتصاد خرد در اقتصاد کلان بنا شده است تا تضادهای نظری آشکار بین این دو موضوع را حل کند.
مکتب کلاسیک نوین بر اهمیت اقتصاد خرد و مدلهای مبتنی بر آن رفتار تأکید میکند. اقتصاد دانان کلاسیک نوین فرض میکنند که همه عوامل اقتصادی تلاش میکنند تا مطلوبیت خود را به حداکثر برسانند و انتظارات منطقی داشته باشند.
این مسئله آنها را در مدلهای اقتصاد کلان ادغام میکند. اقتصاد دانان کلاسیک نوین معتقدند که بیکاری تا حد زیادی داوطلبانه است و سیاست مالی اختیاری بی ثبات کننده. آنها همچنین بر این باور هستند که تورم را میتوان با سیاست پولی کنترل کرد.
کینزی نوین
مکتب کینزی نوین همچنین میکوشد تا مبانی اقتصاد خرد را به نظریههای اقتصادی سنتی کینزی اضافه کند.
در حالی که مکتب کینزی نوین قبول دارد که خانوارها و شرکتها بر اساس انتظارات منطقی عمل میکنند، اما همچنان بر این باور هستند که انواع شکستهای بازار، از جمله قیمتها و دستمزدهای ثابت نیز وجود دارد.
به دلیل این «چسبندگی» عوامل اقتصاد کلان، دولت میتواند شرایط اقتصاد کلان را از طریق سیاستهای مالی و پولی بهبود بخشد.
اتریشی
مکتب اتریشی مکتب اقتصادی قدیمیتری است که محبوبیت آن رو به افزایش است.
نظریههای اقتصادی اتریش بیشتر در مورد پدیدههای اقتصاد خرد کاربرد دارند، اما از آنجا که آنها، مانند اقتصاد دانان به اصطلاح کلاسیک، هرگز اقتصاد خرد و کلان را کاملاً از هم جدا نمیکردند، نظریههای اتریشی نیز پیامدهای مهمی برای موضوعاتی دارند.
به طور خاص، نظریه چرخه تجاری اتریش نوسانات همزمان (اقتصاد کلان)، فعالیت های اقتصادی در سراسر بازارها را در نتیجه سیاست پولی و نقشی که پول و بانک در پیوند دادن بازارهای (اقتصاد خرد) به یکدیگر و در طول زمان ایفا میکنند، توضیح میدهد.
مقایسه اقتصاد کلان و اقتصاد خرد
اقتصاد کلان با اقتصاد خرد ابعاد زیادی متفاوت است.
اقتصاد خرد بر عوامل کوچکتری تمرکز دارد که بر انتخابهای افراد و شرکتها تأثیر میگذارد. عواملی که هم در اقتصاد خرد و هم در اقتصاد کلان مورد مطالعه قرار میگیرند، معمولاً بر یکدیگر موثر هستند.
به عنوان مثال، سطح بیکاری در کل اقتصاد بر عرضه کارگرانی که یک شرکت میتواند آنها را استخدام کند، تأثیر دارد.
یک تمایز کلیدی بین اقتصاد خرد و کلان این است که کل اقتصاد کلان گاهی اوقات میتواند به روشی بسیار متفاوت یا حتی برعکس رفتار متغیرهای مشابه اقتصاد خرد رفتار کند.
به عنوان مثال، کینز به اصطلاح «پارادوکس صرفه جویی» اشاره کرد، که استدلال میکند در حالی که برای یک فرد، پسانداز پول ممکن است کلید ایجاد ثروت باشد، زمانی که همه مردم سعی کنند پس انداز خود را به یکباره افزایش دهند، کاهش رشد اقتصادی را شاهد خواهیم بود.
در عین حال، اقتصاد خرد به گرایشهای اقتصادی نگاه میکند، یا این که وقتی افراد انتخابهای خاصی انجام میدهند، چه اتفاقی رخ میدهد. افراد معمولاً به زیر گروههایی مانند خریداران، فروشندگان و صاحبان مشاغل طبقه بندی میشوند. این بازیگران اقتصاد بر اساس قوانین عرضه و تقاضای منابع با یکدیگر تعامل دارند و از پول و نرخ بهره به عنوان مکانیزمهای قیمت گذاری برای هماهنگی استفاده میکنند.
مقالات مرتبط:
شما در بورس، علاوه بر خرید و فروش سهام:
- میتوانید در داراییهایی مانند طلا و مسکن سرمایهگذاری کنید
- در صندوقهای سرمایه گذاری بدون ریسک، سود ثابت بگیرید
برای شروع سرمایهگذاری، افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
نام شرکت | ویژگیها | امتیاز | لینک ثبتنام |
---|---|---|---|
کارگزاری آگاه |
|
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود: