به افزایش تولید کالاها و خدمات اقتصادی یک دوره در مقایسه با دورههای دیگر، رشد اقتصادی (به انگلیسی Economic Growth) گفته میشود.
عناوین مطلب:
رشد اقتصادی را میتوان به صورت اسمی (nominal) یا واقعی (متناسب با تورم [real]) اندازهگیری کرد.
به طور سنتی، مجموع رشد اقتصادی در قالب تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری میشود. البته گاهی هم معیارهای جایگزین به کار برده میشوند.
نکات کلیدی
- رشد اقتصادی افزایش تولید کالا و خدمات در اقتصاد است.
- افزایش کالاهای سرمایهای، نیروی کار، تکنولوژی، و سرمایه انسانی همگی میتوانند به رشد اقتصادی کمک کنند.
- رشد اقتصادی معمولا در قالب افزایش مجموع ارزش بازار کالاها و خدمات اضافه تولید شده و با استفاده از ارزیابیهایی مانند تولید ناخالص داخلی اندازه گیری میشود.
نکته: کالاها و تجهیزاتی که در تولید محصولات و خدمت دیگر به کار برده میشوند، کالای سرمایهای نامیده میشوند.
درک رشد اقتصادی
در سادهترین تعریف، رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در اقتصاد گفته میشود.
در اغلب موارد، مجموع سود در تولید با افزایش میانگین بهرهوری مرتبط است اما لزوماً اینطور نیست. این امر به افزایش درآمد و در نتیجه تشویق مشتریان به خرید بیشتر منجر میشود که به معنای افزایش کیفیت مادی زندگی یا همان استاندارد زندگی است.
در اقتصاد، رشد معمولاً به عنوان تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و تکنولوژی نشان داده میشود.
به بیان سادهتر، افزایش کمیت یا کیفیت جمعیت در سن کار، ابزاری که باید با آن کار کنند و دستورالعملهایی که برای ترکیب کار، سرمایه و مواد اولیه در دسترس دارند، به افزایش خروجی اقتصادی منجر خواهد شد.
بیشتر بخوانید: 10 کشور دنیا با بیشترین رشد اقتصادی
چند راه برای افزایش رشد اقتصادی وجود دارد:
افزایش میزان کالای فیزیکی سرمایهای در اقتصاد
افزودن سرمایه به اقتصاد بهرهوری در کار را افزایش خواهد داد.
ابزار جدیدتر، بهتر، و بیشتر به معنای امکان افزایش خروجی کارگران در یک بازه زمانی است. یک مثال ساده ماهیگیری است که با استفاده از تور مناسب، ماهی بیشتری در عرض یک ساعت صید میکند، در مقایسه با ماهیگیری که از چوب ماهیگیری استفاده میکند.
با این حال، دو مسئله حیاتی در این فرآیند وجود دارد.
افراد در اقتصاد باید ابتدا وارد نوعی از پسانداز کردن (فدا کردن مصرف کنونی) بشوند تا بتوانند منابع را برای ایجاد سرمایه جدید آزاد کنند. و سرمایه جدید باید از نوع مناسب، در جای مناسب و در زمان مناسب در اختیار افراد قرار گیرد تا بتوان به موثرترین شکل از آن استفاده کرد.
پیشرفت در تکنولوژی
مثالی از این اختراع بنزین است. پیش از کشف نیروی بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتا کم بود.
اما بعدها مشخص شد استفاده از بنزین روش بهتر و موثرتری در انتقال کالا در طول فرآیند ساخت و همچنین توزیع کالای نهایی است.
تکنولوژی پیشرفتهتر این امکان را به کارگران میدهد تا بتوانند همان موجودی کالای سرمایهای را به روشهای جدیدتر و بهینهتر با هم ترکیب کرده و خروجی بیشتری تولید کنند.
همانند رشد اقتصاد، نرخ رشد تکنولوژی نیز تا حد زیادی وابسته به نرخ پسانداز و سرمایهگذاری است، زیرا پسانداز و سرمایهگذاری یکی از ملزومات مشارکت در تحقیق و توسعه است.
افزایش نیروی کار
با یکسان در نظر گرفتن باقی موارد، نیروی کار بیشتر کالا و خدمات اقتصادی بیشتری تولید میکند. در طول قرن 19، بخشی از رشد اقتصادی چشمگیر ایالات متحده مدیون سیل عظیم نیروی کار مهاجر ارزان و مولد بود.
با این حال، مانند تمام رشدهای سرمایه محور، مسائل کلیدی در این فرآیند نیز وجود دارد.
افزایش نیروی کار، بطور ناگزیر میزان خروجی که باید مصرف شود تا معاش اولیه نیروی کار جدید تامین گردد را نیز بیشتر میکند، از این رو نیروی کار جدید باید حداقل به اندازهای مولد باشد که بتواند این میزان را جبران کرده و مصرف کننده صرف نباشد.
همچنین مانند افزایش سرمایه، کارگران باید وارد کاری مناسب در مکانی مناسب و در ترکیب درست با نوع مناسب کالای سرمایهای مکمل باشد تا بتوان از پتانسیل مفید و موثر نیروی کار جدید استفاده کرد.
بیشتر بخوانید: تاثیر بیکاری بر اقتصاد؛ بیکاری چه آسیبهایی به اقتصاد وارد میکند؟
افزایش سرمایه انسانی
به این معنا که کارگران در حرفه خود مهارت بیشتری کسب کنند و بهرهوری خود را از طریق آموزش مهارتها، آزمون و خطا، و یا فقط تمرین بیشتر افزایش دهند.
پس انداز، سرمایهگذاری، و تخصص، پایدارترین و کنترل پذیرترین روشهای ممکن هستند.
در این حوزه، سرمایه انسانی همچنین به معنای سرمایه اجتماعی و نهادی نیز هست؛ تمایلات رفتاری به اعتماد اجتماعی، تعامل، و نوآوریهای سیاسی یا اقتصادی مانند حمایت بهتر از حق مالکیت معنوی درحقیقت از انواع سرمایه انسانی به شمار میروند که میتوانند به افزایش بهرهوری اقتصاد بینجامند.
سنجش با پول، نه کمیت کالا و خدمات
یک اقتصاد پربارتر یا رو به رشد، کالا و خدمات بیشتری نسبت به قبل تولید میکند.
با این حال، برخی کالاها و خدمات از سایرین باارزشتر هستند. مثلا، یک تلفن هوشمند با ارزشتر از یک جفت جوراب است. رشد باید در قالب ارزش کالاها و خدمات اندازهگیری شود و نه فقط کمیت.
مشکل دیگر این است که ارزش کالاها و خدمات مشابه در نظر افراد مختلف یکسان نیست. بخاری برای ساکنین مناطق سردسیر باارزشتر است و سیستمهای خنککننده بیشتر برای ساکنین گرمسیر ارزشمند است.
برخی افراد گوشت قرمز را بیشتر از ماهی میپسندند، یا بالعکس. زیرا ارزش، ذهنی است و اندازه گیری آن برای تمام افراد کار بسیار دشواری است.
تخمینی که در این مواقع متداول است، به کارگیری ارزش جاری بازار است. در ایالات متحده، ارزش جاری بازار در قالب دلار آمریکا اندازهگیری شده و همگی را در کنار هم جمع میکند تا مجموع مقادیر خروجی از جمله تولید ناخالص داخلی را به دست آورد.
درک بیشتر مفهوم اقتصاد
اقتصاد تمامی فعالیتهای مرتبط با تولید، مصرف و معامله کالاها و خدمات در یک ناحیه را در بر میگیرد.
این تصمیمات از طریق تلفیقی از تراکنشها و مبادلات بازاری و تصمیمگیری دستهجمعی یا سلسله مراتبی اتفاق میافتند. از افراد گرفته تا نهادهایی مثل خانوارها، شرکتها و دولتها، همگی در این فرآیند مشارکت دارند.
رشد اقتصادی یک منطقه یا کشور خاص، توسط فرهنگ، قوانین، تاریخ و جغرافیا و بسیاری عوامل دیگر هدایت میشود و بر اساس انتخابها و اعمال شرکتکنندگان تکامل مییابد. به همین دلیل است که هیچ دو اقتصادی مثل هم نیستند.
انواع مختلف اقتصاد
اقتصادهای بر پایه بازار به افراد و کسبوکارها اجازه میدهند که بر اساس عرضه و تقاضا، به طور آزادانه به تبادل کالاها در بازار بپردازند.
ایالات متحده تا حد زیادی اقتصاد بازار است که در آن مصرفکنندگان و تولیدکنندگان مشخص میکنند که چه چیزی فروخته و تولید شود.
تولیدکنندگان مالک چیزی هستند که تولید میکنند و قیمت آن را خودشان تعیین میکنند؛ در عین حال، مصرفکنندگان هم مالک آن چیزی هستند که میخرند و خودشان تصمیم میگیرند که بابت آن چقدر حاضرند بپردازند.
از دل این تصمیمات است که قانون عرضه و تقاضا، قیمتها و کل میزان تولید را مشخص میکند. اگر تقاضای مصرفکننده برای یک کالای خاص افزایش یابد، حاضر به پرداخت مبلغ بیشتر برای آن کالا میشود و در نتیجه، قیمت افزایش مییابد.
در عوض، با توجه به این که تولیدکنندگان بر اساس سود جهتگیری میکنند و از آن تاثیر میپذیرند، تولید هم افزایش مییابد تا تقاضا را جبران کند.
اقتصاد بازار خالص در دنیای واقعی بهندرت یافت میشود؛ چرا که معمولاً حدی از دخالت دولت یا برنامهریزی مرکزی در اقتصاد وجود دارد. حتی آمریکا هم میتواند به عنوان یک اقتصاد مختلط (mixed economy) در نظر گرفته شود.
وضع مقررات، آموزش عمومی و خدمات رفاه اجتماعی توسط دولت مهیا میشوند تا شکافهای موجود در اقتصاد بازار را پر کرده و به ایجاد تعادل و توازن کمک کنند. در نتیجه، عبارت اقتصاد بازار به اقتصادی اشاره دارد که به طور کلی، بیشتر بر پایه بازار باشد.
اقتصادهای دستوری به عامل سیاسی مرکزی وابسته هستند که قیمت و توزیع کالاها را کنترل میکند. در این سیستم به دلیل برنامهریزی مرکزی، عرضه و تقاضا نمیتواند به طور طبیعی ایفای نقش کند و عدم تعادل مسئله رایجی است.
بیشتر بخوانید: «اقتصاد دستوری» چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
مطالعه اقتصاد
به مطالعه اقتصادها و عوامل موثر بر آنها، علم اقتصاد (economics) گفته میشود. علم اقتصاد از یک نظر قابل دستهبندی به دو حوزه اقتصاد خرد (microeconomics) و اقتصاد کلان (macroeconomics) است.
اقتصاد خرد، رفتار افراد و شرکتها را مطالعه میکند تا بفهمد آنها تصمیمات اقتصادی خود را به چه دلیل میگیرند و این تصمیمات به چه صورت بر سیستم اقتصادی بزرگتر اثر میگذارد.
اقتصاد خرد دلیل ارزش متفاوت کالاهای مختلف را مطالعه میکند و به نحوه هماهنگی و همکاری افراد مختلف میپردازد. اقتصاد خرد بیشتر روی تمایلها و کششهای اقتصادی تمرکز میکند؛ مانند این که چگونه انتخابها و فعالیتهای افراد روی تغییرات تولید تاثیر میگذارد.
از طرف دیگر، اقتصاد کلان کل اقتصاد را مطالعه میکند و به تصمیمات و مسائل اقتصادی در مقیاس گسترده میپردازد. اقتصاد کلان شامل مطالعه عواملی میشود که بر وسعت یک اقتصاد اثر میگذارند؛ مانند اثر افزایش قیمتها یا تورم بر اقتصاد.
اقتصاد کلان همچنین بر نرخ رشد اقتصادی یا تولید ناخالص داخلی (gross domestic product) تمرکز دارد.
تولید ناخالص داخلی یا GDP نشاندهنده میزان کل کالاها و خدماتی است که در یک اقتصاد تولید شدهاند. تغییرات بیکاری و درآمد ملی هم در اقتصاد کلان مطالعه میشود. به طور خلاصه، اقتصاد کلان به مطالعه مجموع و کل اقتصاد میپردازد.
بیشتر بخوانید: اقتصاد کلان جهانی بر بازار کریپتو چه تأثیری دارد؟
تاریخ اقتصاد
کلمه «economy» از زبان یونانی آمده و به معنای مدیریت خانوار است.
اقتصاد به عنوان یک موضوع مطالعه توسط فلاسفه یونان باستان، به خصوص ارسطو، مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه اقتصاد در دوران مدرن، از قرن 18 در اروپا و به طور خاص در اسکاتلند و فرانسه آغاز شد.
فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی، آدام اسمیت (Adam Smith) که در سال 1776 کتاب مشهور خود به نام ثروت ملل (The Wealth of Nations) را نوشت، در زمان خودش به عنوان یک فیلسوف اخلاقی شناخته میشد.
آدام اسمیت و همعصرانش معتقد بودند که اقتصادها از سیستمهای دادوستد در دوره ماقبل تاریخ تکامل یافتند تا به اقتصادهای پولمحور و در نهایت اعتبارمحور تبدیل شدند.
در طول قرن نوزدهم، تکنولوژی و رشد تجارت بینالمللی باعث ایجاد پیوند قویتری بین کشورهای مختلف شد. این فرآیند در نهایت فرارسیدن رکود بزرگ (Great Depression) اقتصادی و جنگ جهانی دوم را تسریع کرد.
پنجاه سال پس از جنگ سرد، در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم، موج جدید جهانیسازی اقتصادها و رشد اقتصادی به وقوع پیوست.
شکلگیری اقتصاد
اقتصاد وقتی شکل میگیرد که افراد مختلف، مهارتها، علایق و خواستههای خاص خود را اهرمِ انجام مبادلات داوطلبانه با یکدیگر میکنند.
آدمها به این دلیل با هم معامله میکنند که معتقدند این کار وضعشان را بهتر میکند. از نظر تاریخی، نوعی واسطه به نام پول معرفی شده است تا مبادله را آسانتر کند.
پاداش مالی دریافتی افراد بر پایه ارزشی است که بقیه، روی کالا یا خدمت تولیدشده توسط آنان میگذارند. سپس این افراد، پول را به عنوان یک نمایش قابل حمل از ارزشی که خلق کردهاند، در ازای سایر کالاها و خدمات مبادله میکنند.
مجموع این تلاشها که در راستای تولید انجام میگیرند، به عنوان اقتصاد شناخته میشود.
مقالات مرتبط:
شما در بورس، علاوه بر خرید و فروش سهام:
- میتوانید در داراییهایی مانند طلا و مسکن سرمایهگذاری کنید
- در صندوقهای سرمایه گذاری بدون ریسک، سود ثابت بگیرید
برای شروع سرمایهگذاری، افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
نام شرکت | ویژگیها | امتیاز | لینک ثبتنام |
---|---|---|---|
کارگزاری آگاه |
|
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود: