بسیاری از کسانی که قصد ورود به بازار سرمایه یا پیشرفت در آن را دارند، به دنبال منابعی برای یادگیری نکات مهم و درس گرفتن از تجربیات دیگران در بازار هستند.
یکی از این منابع مفید، کتاب «چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم» است که توسط نیکلاس دارواس (Nicolas Darvas) نوشته شده است.
در این مطلب خلاصهای از ماجرای کتاب و حرفهای اصلی آن ارائه میکنیم که میتواند برای خوانندگان مفید باشند. البته مطالعه نسخه کامل این کتاب جذاب را هم به شما توصیه میکنیم.
عناوین مطلب:
برای شروع سرمایه گذاری در بورس کلیک کنید!
نیکلاس دارواس؛ خالق کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم
نیکلاس دارواس که نویسنده این کتاب است، در واقع یک سرمایهگذار حرفهای در بازار بورس نیست. شغل و حرفه اصلی نیکلاس دارواس رقص است! او به عنوان رقصندهای مجارستانی، وارد بازار بورس میشود و با ابداع روشی خاص برای معاملات خود و برخورداری از استمرار و پشتکار فراوان، در این بازار به موفقیت میرسد.
دارواس در زمینه اقتصاد و جامعهشناسی در دانشگاه بوداپست تحصیل کرده است. او به عنوان نویسنده خبرهای ورزشی، روزنامهنگار و ویراستار جدولهای مجله هم فعالیت کرده است. او داستان سرمایهگذاری و موفقیت خود در بازار بورس را با جذابیت تعریف میکند و سرگذشتاش را صادقانه با دیگران به اشتراک میگذارد.
سر فصل های کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم
● بخش اول: دوران کانادایی
● بخش دوم: ورود به وال استریت
● بخش سوم: اولین بحران من
● بخش چهارم: پایه گذاری تئوری چهارچوب ها
● بخش پنجم: تلگراف
● بخش ششم: در بازار کاهشی کوچک
● بخش هفتم: فرضیه من جواب داد
● بخش هشتم: اولین نیم میلیون دلار
● بخش نهم:دومین بحران من
● بخش دهم: دو میلیون دلار
>>> لینک خرید کتاب «چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم»
خلاصه کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم
کتاب «چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم» دارای 10 بخش است و در این مطلب، خلاصهای از مطالب گفتهشده در هر فصل کتاب ارائه میکنیم:
فصل اول: قمار باز
ماجرای آشنایی دارواس با بورس و فعالیت در این بازار از جایی آغاز میشود که به ازای دستمزد کارش، یعنی نمایش رقص که حرفه اصلی او بود، سهام دریافت کرد. او در آن زمان چیز خاصی درباره بازار سهام نمیدانست. تنها مسئلهاش این بود که میدانست قیمت سهام بالا و پایین میرود، تنها میدانست که اگر قیمت سهامی که به عنوان دستمزدش به او داده بودند کاهش یابد، دستمزدش کم میشود.
بنابراین از مدیران نمایش درخواست کرد که اگر قیمت سهام کاهش یافت و دستمزد او از میزان متعارف کمتر شد، خسارت او را به صورت نقدی جبران کنند؛ آنها هم پذیرفتند.
دارواس پس از مدتی، وقتی با بیتفاوتی اخبار اقتصادی روزنامه را بررسی میکرد، دریافت که ارزش سهامی که در اختیار دارد در مدت هشت ماه افزایش یافته و او 8000 دلار سود کرده است. دارواس بیدرنگ سهام خود را فروخت و از این میزان سود سرخوش و شگفتزده شده بود.
پس از این که دارواس کسب این همه سود بدون هیچ زحمتی را تجربه کرد، تصمیم گرفت در کنار رقص، به خرید و فروش سهام هم بپردازد. او در این دوره از سرمایهگذاران و هر کسی که درباره بازار سهام نظری میداد مشورت میگرفت و همه این توصیهها را بدون فکر عملی میکرد.
بیشتر بخوانید: 10 کتاب برای افزایش دانش سرمایهگذاری در بورس
دارواس در کشورهای مختلفی نمایش اجرا میکرد و به افراد ثروتمند دسترسی داشت. بنابراین از آنها میپرسید که چه سهامی برای خرید خوب است و هر یک از آنها هم یک یا چند سهام موفق و آیندهدار را به او پیشنهاد میکردند. با خرید بدون فکر این سهام مختلف، سودی عاید دارواس نشد. تنها چند مورد از سهام پیشنهادی برایش سود به همراه داشتند که آنها هم به سرعت دچار سقوط شدند.
نیکلاس دارواس در این دوره هیچ اطلاعاتی از بازار و نحوه معامله در آن نداشت. به بعضی سهمها وابستگی پیدا میکرد و درباره آنها احساسی تصمیم میگرفت. او با کسب کمی سود هیجانزده میشد و ضررهایش را نادیده میگرفت. او نسبت به کارمزد کارگزاری و مالیات پرداختیاش هم بیتوجه بود و آن را در تصمیمات خود برای معاملات سهام در نظر نمیگرفت.
او پس از مدتی تصمیم گرفت که از مشاوران مالی و از یک کارگزار حرفهای مشورت بگیرد. دارواس پس از مدت کمی فهمید که کمک این افراد هم چندان به کارش نمیآید. اوضاع به همین منوال پیش رفت تا این که دارواس به نیویورک رفت.
فصل دوم و سوم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: بنیادگرا و اولین بحران من
تجربیات نیکلاس دارواس تا اینجا از بورس کانادا بود و پس از مدتی او به سمت بازار بزرگتر نیویورک رفت. او امیدوار بود که در این بازار بزرگتر بتواند آسانتر سود کسب کند و موفق شود.
او در نیویورک هم به دنبال کارگزار متخصص و مطمئنی گشت. کارگزار او سهام مختلف را در قالب پیشنهاد با او مطرح میکرد و تصمیمگیری درباره آن را به عهده خود دارواس میگذاشت. دارواس هم همچنان مانند دوره فعالیتاش در کانادا، بدون فکر به خرید و فروش میپرداخت و در حال ضرر کردن بود.
نیکلاس تصمیم گرفت به مطالعه بپردازد و استراتژی شخصی خود را تدوین کند. او کتابهای مختلفی در زمینه بورس و معاملهگری مطالعه میکرد و سعی داشت سهمهای مناسب خود را پیدا کند. او تمایل داشت یک سهم خوب را برای یک مدت طولانی نگه دارد و به معامله کوتاهمدت سهام مختلف نپردازد. او زمانش را صرف بررسی ترازنامه و صورتهای مالی شرکتهای مختلف بازار سهام میکرد و سعی داشت به کمک تحلیل بنیادی سهام، سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش داشته باشد.
بیشتر بخوانید: 45 مورد از مفاهیم و اصطلاحات مهم بورس اوراق بهادار
خالق کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم، در همین دوره از یکی از سهامی که تحقیق خاصی دربارهاش نکرده بود سود خوبی به دست آورد. بنابراین تصمیم گرفت درباره آن بیشتر تحقیق کند و بفهمد که آن سهم چه ویژگیای داشته که باعث سودآوری آن شده است.
او در تحقیقات خود فهمید که سهم مورد نظر متعلق به یک شرکت معتبر و سودآور است. بنابراین تصمیم گرفت شرکتهای مشابه آن را پیدا کند و با بررسی مسائل بنیادی، سهام شرکتهایی را بخرد که آینده خوبی در پیش دارند.
او غرق بررسی صورتهای مالی شرکتهای بورسی بود و به اتفاقاتی برمیخورد که گیجش میکردند. برای مثال شرکتی را پیدا میکرد که از نظر بنیادی وضعیت بسیار خوبی داشت اما ناگهان میدید که بی هیچ دلیلی، قیمت سهام آن کاهش مییابد و سقوط میکند یا سهامی که در تحلیلهای او بیارزش به نظر میرسیدند اما ناگهان قیمتشان افزایش مییافت.
او در همین دوره نکته دیگری را هم دریافت. دارواس فهمید که شرکتهای درون یک صنعت با هم گروههایی را تشکیل میدهند و افزایش یا کاهش قیمت سهام آنها از یکدیگر پیروی میکند. دارواس دیده بود که سهام درون یک صنعت با هم ارتباط دارند و با رشد و افت صنعت، سهمهای درون آن هم بالا و پایین میشوند.
به همین دلیل او به دنبال این بود که قویترین گروه صنعتی را بیابد تا روی آن سرمایهگذاری کند. نیکلاس همچنین به دنبال این بود که پس از یافتن بهترین گروه صنعتی برای سرمایهگذاری، بهترین و قویترین شرکت درون آن گروه صنعتی را هم پیدا کند. او با بررسی بسیار، شرکتی را پیدا کرد که معتقد بود بهترین گزینه موجود بوده و قرار است سود زیادی نصیباش کند. بنابراین دست به قماری خطرناک زد!
بیشتر بخوانید: چه تفاوتی میان سرمایه گذاری و قمار وجود دارد؟
دارواس تمام اعتبار و دارایی خود را روی این سهم سرمایهگذاری کرد. پس از مدتی دید که نه تنها سود سرشاری از این سهم به دست نمیآورد، بلکه در حال تحمل زیان قابل توجهی است. قیمت سهام او بهسرعت کاهش مییافت و پولش از دست میرفت. در نهایت او مجبور شد سهام خود را با ضرر بسیار بفروشد.
در همین زمان سهم دیگری را پیدا کرد که به نظر مناسب میآمد اما تحلیل بنیادی خاصی روی آن انجام نداد و صورتهای مالی آن را چندان بررسی نکرد. قیمت این سهم افزایش پیدا کرد و نیکلاس توانست نیمی از پول خود را دوباره به دست آورد.
او میخواست بداند که چرا از سهمی که بهخوبی از نظر بنیادی بررسیاش کرده است متحمل چنین زیانی شده و در عوض از سهم دیگری که چندان تحلیلاش نکرده، سود خوبی به دست آورده است.
فصل چهارم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: توسعه نظریه جعبه
از مهمترین بخشهای کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم، توضیح نظریه جعبه است که تاثیر بسیار زیادی در موفقیت دارواس در بازار بورس داشته است.
نیکلاس دارواس به تردیدهایی درباره کاربرد تحلیل فاندامنتال در معامله سهام برخورد و میخواست بفهمد که چگونه میتواند تجربه موفقاش را در خرید سهامی که آن را از نظر بنیادی تحلیل نکرده بود تکرار کند.
نیکلاس باور داشت که مسئله شانس حتماً امر موثری است و در همه زمینهها نقش خود را ایفا میکند. اما نمیتوانست بنای فعالیت در بازار سهام را بر شانس بگذارد؛ زیرا قطعاً پس از چند بار معامله دچار زیان میشد و خوششانسیاش دائمی نبود. او به دنبال راهی بود که بتواند به طور مداوم او را به سود و موفقیت در این بازار برساند.
دارواس بر اساس تحلیل تکنیکال و عملکرد قیمت سهم در بازار، سهام Texas Guld Producing را خریده بود و با آن سود کرده بود. پس از مدتی او به سهام شرکت گمنام دیگری برخورد که عملکرد قیمت آن مشابه همین شرکت بود. او مدتی این شرکت را زیر نظر گرفت و پس از این که از رشد آن مطمئن شد، وارد این سهم شد. نیکلاس از این سهم سود خوبی کسب کرد.
او پس از مدتی فهمید که قیمت سهام این شرکت به دلیل قرارداد ادغام اینقدر افزایش یافته است. بنابراین او بدون این که واقعاً از این قرارداد یا از وضعیت بنیادی این شرکت، ترازنامه و سایر صورتهای مالی آن اطلاعات خاصی داشته باشد، توانسته بود از آن سود کسب کند. بنابراین او نتیجه گرفت که میتواند شایعات، تحلیل بنیادی و سایر عوامل را کنار بگذارد و تنها بر اساس عملکرد قیمت به خرید و فروش سهام بپردازد.
نیکلاس به نوعی نظریه شخصی در این زمینه رسید. او بهمرور دریافت که سهام مختلف در بازههای قیمتی مشخصی نوسان میکنند. او این بازهها را به شکل جعبههایی تصور کرد. اگر یک سهم به حد بالای جعبه میرسید و میتوانست به جعبه بالاتر صعود کند، گزینه خوبی برای خرید و سرمایهگذاری بود و اگر سهامی به حد پایین جعبه میرسید و به جعبههای پایینتری نزول میکرد، باید بلافاصله آن را میفروخت.
او نظریهاش را بارها بررسی کرد. او فهمیده بود که وقتی سهام شرکتی قرار است صعود قابل توجهی را تجربه کند، این رشد قیمت به طور ناگهانی اتفاق نمیافتد؛ بلکه با افتوخیزهای متوالی خود را به حد بالاتری میرساند.
به همین دلیل، نوسانات مثبت و منفی قیمت سهم در بازه مشخص درون هر جعبه، ایرادی نداشت. نیکلاس صبر میکرد تا سهام به سمت بالا یا پایین جعبه حرکت کند و سپس درباره آن سهم تصمیم میگرفت.
نیکلاس به سهامی توجه نشان میداد که فعالیت خاصی داشته و در حالت خنثی نباشد. اگر سهمی ناگهان فعال میشد، او منتظر صعود قیمت سهم به سمت جعبه بالاتر میشد و در صورت موفقیت، آن را خریداری میکرد.
نیکلاس سهامی را مورد نظر داشت که وقتی وارد جعبه بالاتر شد آن را بخرد. وقتی این اتفاق افتاد، کارگزارش با او تماس گرفت اما او در دسترس نبود. پس از این که قیمت آن سهم در مدت کوتاهی افزایش یافت، نیکلاس فهمید که همیشه توانایی این را ندارد که در لحظه مورد نیاز در دسترس باشد و سهام خود را بخرد. این مسئله را با کارگزار خود مطرح کرد و او به نیکلاس پیشنهاد استفاده از سفارش خرید شرطی (pending order) را داد. یعنی اگر قیمت سهام به میزان مشخصی میرسید، خرید سهم به طور خودکار انجام میشد.
بیشتر بخوانید: مفهوم انواع سفارشات در بازارهای مالی: Stop Limit و Limit Orders
نیکلاس همچنین فهمید که نباید به سهمی که در حال رشد است از نظر احساسی وابسته شود و آن را بدون دلیل نگه دارد یا فروش سهامی را که قیمتاش در حال سقوط است، بیدلیل به تعویق بیندازد تا ضرر بیشتری متحمل شود.
بهخصوص که نیکلاس دریافت در نیمی از اوقات صرفاً اشتباه میکند و شرایط طبق انتظارات او پیش نمیرود. وقتی کارمزد کارگزار و مسئله مالیات را هم در نظر گرفت، فهمید که باید درصد تشخیصهای درست خود را افزایش دهد.
او فهمید که وقتی قیمت سهمی در حال رشد است، او سریعاً میترسد و سهم را زودتر از موعد میفروشد. همچنین وقتی قیمت سهامی در حال کاهش است، او دیر وارد عمل میشود و بنابراین مقدار قابل توجهی از سودهای خود را در بازار از دست میدهد.
به همین دلیل، کارگزار او پیشنهاد کرد که نیکلاس دارواس از حد ضرر استفاده کند. او برای معاملات خود حد ضرر خودکار تعریف کرد که وقتی قیمت سهام از میزان مشخصی کمتر شد، سهام به صورت خودکار فروخته شده و او بیدلیل متحمل زیانهای بیشتری نشود.
فصل پنجم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: تلگرافهایی از سراسر دنیا
نیکلاس دارواس یک معاملهگر و سرمایهگذار حرفهای نبود. حرفه اصلی خالق کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم رقص بود؛ بنابراین به سفرهای دور دنیا و اجرای رقص میپرداخت. در این زمان او از طریق مکاتبات و تلگراف از جانب کارگزارش در جریان نوسانات قیمتهای بازار سهام در هر روز قرار میگرفت.
انجام این کار چندان آسان نبود؛ بعضی اوقات اطلاعات دیر به دست نیکلاس میرسید و در بعضی مکانها هم اصلاً امکان دریافت تلگراف برای او وجود نداشت. با وجود این، او توانست به روند خوب و مثبت خود در بازار ادامه دهد؛ زیرا با دوری از نیویورک، از شایعات و اخبار بیفایده هم دور شده بود. حال میتوانست تنها روی نکاتی که واقعاً برایش اهمیت داشتند تمرکز کند و بر اساس آنها تصمیم بگیرد.
در همین دوره بود که دارواس فهمید بعضی حرکات سهمهایش با حرکات شدید قیمت که در کل بازار اتفاق میافتد، همخوانی دارد. از آنجا که او تنها اطلاعات سهمهای خودش را از طریق تلگراف دریافت میکرد، از تاثیر احتمالی کل بازار روی سهمهایش غافل شده بود. به همین دلیل نیکلاس تصمیم گرفت از کارگزار خود درخواست کند که عدد شاخص داو جونز (Dow Jones) را هم به تلگرافهای ارسالی اضافه کند.
در ابتدا نیکلاس ماجرا را اینگونه دید که اگر این میانگین بالا برود، قیمت سهام او هم افزایش خواهد یافت. اما خیلی زود فهمید که بازار از چنین الگوی مکانیکی و خشکی پیروی نمیکند. او دریافت که هر سهم به طور متفاوتی رفتار میکند.
میانگین داو جونز تنها رفتار هر روزه 30 سهام برگزیده را نشان میدهد. درست است که سهمهای مختلف از این موضوع تاثیر میگیرند اما این اتفاق به صورت مکانیکی نمیافتد. او پس از مدتی توانست جایگاه درست استفاده از میانگین داو جونز را دریابد.
او از شاخص داو جونز استفاده میکرد تا چرخه کلی قیمت سهام مختلف بازار را درک کند و از آن در تصمیمات خود برای خرید سهام استفاده میکرد.
یکی دیگر از نکات مهم فعالیت دارواس در این دوره این بود که سعی کرد روی احساسات خود کار کند. او وقتی سهامی را میخرید یا میفروخت، دلیل انجام این کار را یادداشت میکرد. اگر در یک معامله دچار زیان میشد، دلیلی که فکر میکرد باعث این اتفاق شده را مینوشت.
بیشتر بخوانید: چگونه از سرمایه گذاری احساسی در بازارهای مالی پرهیز کنیم؟
نیکلاس متوجه شد که سهام مختلف مانند مردم دارای شخصیت خاص خودشان هستند. او فهمید که بعضی سهمها را نمیتواند بهخوبی مدیریت کند؛ بنابراین آنها را رها کرد. دارواس فهمید که دارد تجربه کسب میکند و به یک متخصص تبدیل میشود اما یک پیامبر نیست.
او نمیتوانست بگوید که یک سهم در آینده چه چیز را تجربه میکند. او تنها میتوانست بگوید که یک سهم در حال حاضر انتخاب مناسب و خوبی است اما نمیتوانست مطمئن باشد که فردا این مسئله تغییر نمیکند.
نیکلاس در ادامه با اتفاق جدیدی مواجه شد. او دید که سهام مختلفی که در اختیار دارد، طی دو ماه، یک به یک به پایینترین نقطه جعبه خود سقوط کردهاند. او از این وضع ناراحت بود اما کاری نمیتوانست بکند. بعدتر فهمید که در واقع این مراحل پایانی بازار صعودی بوده و بازار در حال تبدیل به وضعیت نزولی بوده است.
اما سیستم به طور خودکار معاملات او را در نقطه حد ضرر بسته بود و بنابراین نیکلاس دچار زیان قابل توجهی نشد؛ در حالی که بسیاری از افراد سرمایه زیادی را از دست داده بودند.
فصل ششم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: بازار نزولی یا خرسی
وقتی روند نزولی بازار فرا رسید، دارواس معاملهای نمیکرد. او توصیف جالبی از بازار نزولی و صعودی ارائه میکند. او میگوید: «بازار صعودی را مانند یک اردوی تابستانی آفتابی دیدم که پر از ورزشکاران قدرتمند بود اما باید به خاطر میسپردم که بعضی از سهمها قویتر از بقیه هستند. بازار نزولی از اردوگاه تابستانی به بیمارستان تبدیل شده بود. قسمت اعظمی از سهمها بیمار بودند اما اوضاع بعضی از آنها وخیمتر بود.»
در این دوره دارواس نمیخواست در مقابل روند نزولی بازار قرار بگیرد و همچنان به معاملات خود ادامه دهد. بنابراین او تقریباً دست نگه داشته بود و معاملهای نمیکرد. دارواس به دنبال این بود که بهمرور سهمهایی را شناسایی کند که در مقابل کاهش قیمت مقاومت میکنند و کمتر از بقیه از روند نزولی بازار تاثیر میپذیرند.
او معتقد بود اگر این سهمها را بتواند پیدا کند، در زمان روند صعودی بازار هم این سهمها با سرعت بیشتر از بقیه رشد خواهند کرد.
نیکلاس سعی داشت سهام شرکتهایی را زیر نظر بگیرد که چشمانداز 20 ساله خوبی داشتند و میتوانستند با پیشرفتهای آینده به جایگاههای بسیار خوبی برسند. او متوجه شد که گزارشهای مالی و ترازنامه شرکتها میتواند درباره گذشته و حال شرکت به شما اطلاعات بدهد اما درباره آینده آن چیزی نمیگویند؛ بنابراین خودش برای نحوه سرمایهگذاریاش در بازار برنامهریزی کرد.
علت این بود که دارواس به دنبال سود سرمایهای (سود حاصل از افزایش قیمت سهام) بود و معتقد بود کسی که به دنبال سود سهام (سود نقدی تقسیمی هر شرکت در پایان سال مالی) باشد، باید طور دیگری عمل کند.
دارواس میدانست که بازار قرار نیست تا ابد نزولی باقی بماند. قطعاً پس از بازار نزولی، دیر یا زود بازار صعودی میشد. بنابراین او به دنبال این بود که اولین نشانههای صعود دوباره بازار را دریابد و پیش از این که بقیه متوجه آنها شوند، شروع به خرید کند. در غیر این صورت قیمتها افزایش مییافت و این فرصت از دست میرفت.
فصل هفتم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: نظریه وارد عمل میشود!
بعضی سهمها در بازار نشانههای رشد را از خود نشان میدادند و نیکلاس با دقت آنها را زیر نظر گرفته بود. او سعی میکرد با هر چه که تا کنون آموخته بود، بهترین تصمیمات را بگیرد.
از نظریه جعبه استفاده کند، احساسات خود را بهخوبی مدیریت کند، به شایعات توجهی نشان ندهد و استفاده از دستور حد ضرر را فراموش نکند. او میدید که نظریهاش بهخوبی کار میکند و وقتی آن را با سایر آموختههایش همراه میکند، میتواند نتایج بسیار خوبی در بازار به دست آورد.
او به معامله سهمهایی پرداخت که عملکرد قیمتی قوی داشتند و در این دوره توانست چند صد هزار دلار سود کند. بسیاری از افراد به شایعات توجه کرده و نتوانسته بودند از فرصتهایی که نیکلاس از آنها بهخوبی بهره برده بود، سود بدست آوردند.
نیکلاس خوشحال بود که توانسته است بدون کمک فرد دیگری و با اتکای کامل به دانش و تجربه خودش، چنین تصمیمات هوشمندانهای بگیرد و سود قابل توجهی به دست آورد.
فصل هشتم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: اولین نیم میلیون دلار من
نیکلاس بیش از 323 هزار دلار از یک سرمایهگذاری 9 ماهه به دست آورده بود و معمولاً این باعث مشتاقتر و بیاحتیاطتر شدن معاملهگران میشود. اما دارواس برعکس این بود. او محتاطتر شده بود و مراقب بود که هر چه در این مدت بهسختی به دست آورده را با تصمیمات اشتباه و عجولانه از دست ندهد.
او نیمی از سود خود را از بازار خارج کرد و محتاطانه بازار را زیر نظر گرفت. نیکلاس مثل همیشه به دنبال سهمهایی بود که رفتار قیمتی خوبی دارند. او به سراغ یکی از سهمهایی رفت که در گذشته آن را خریده و از آن سود زیادی به دست آورده بود.
این سهم پس از یک روند نزولی، در وضعیت ساکن و راکدی به سر میبرد اما نیکلاس به دلیل این که در گذشته از این سهم سود کرده بود، ارتباط عاطفی خاصی با آن داشت. او هر بار با خیال این که قیمت سهم قرار است وارد جعبه بالایی شود وارد آن میشد و سپس بدون موفقیت از آن خارج میشد. این اتفاق سه بار افتاد تا این که بالاخره او متوجه اشتباهاش شد و این ارتباط عاطفی گسست.
نیکلاس وضعیت بازار را زیر نظر گرفت و توانست با سرمایهگذاریهای بسیار موفقی روی سهام شرکتهای Universal Products و Thiokol، به سود نیم میلیون دلاری برسد.
چنین سودی بینظیر بود و میتوانست نیکلاس را تا آخر عمر ثروتمند کند. در ادامه او به نیویورک برگشت و در هتلی ساکن شد. همچنین تصمیم گرفت معاملات خود را در بازار ادامه دهد اما نمیدانست که به سمت ویرانی خودش گام برمیدارد!
فصل نهم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: دومین بحران من!
دارواس توانسته بود با دانش و تجربهای که طی چندین سال فعالیت در بازار سهام به دست آورده بود، تصمیمات درستی بگیرد و به نیم میلیون دلار ثروت برسد. او احساس غرور کرد. او حس کرد که حالا دیگر بازار را بهخوبی میشناسد و بهراحتی میتواند چند میلیون دلار دیگر سود کند.
دارواس دفتری برای کار خود فراهم کرد و در آن مشغول به کار شد. در این دوره او هر چه که طی مدت زمان طولانی یاد گرفته بود از یاد برد.
او شروع به توجه کردن به شایعات کرد. طبق گفته خودش در کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم، انگار که شیطانِ «فوراً ثروتمند شو» محکم روی او چنگ انداخته بود.
او میگوید که در این دوره، اول حس ششم خود را از دست داد. دیگر نمیتوانست حس کند که تصمیم درست چیست، رفتار قیمت سهام مختلف چه معنایی دارد و صرفاً حس میکرد که قیمت سهام مختلف بدون هیچ دلیلی بالا و پایین میروند.
پس از آن، نیکلاس استقلال خود را هم از دست داد. دیگر نمیتوانست بدون توجه به نظر دیگران درباره سرمایهگذاریاش در بازار سهام تصمیم بگیرد و از حرفها و شایعات افراد دیگر پیروی میکرد. او همراه با امیدواری بقیه امیدوار میشد و با ترس آنان میترسید. خودش میگوید که حتی در اوایل فعالیتاش هم چنین چیزی را تجربه نکرده بود.
دارواس حتی یکی از بهترین ابزار پیشرفتاش، یعنی تعیین حد ضرر خودکار را هم کنار گذاشت. دیگر صبور نبود، از نظریه جعبه استفاده نمیکرد و قضاوتهای درستی درباره سهام نداشت.
او معاملات خودش را اینگونه توصیف میکند: «در بالاترین قیمت میخریدم. به محض خرید من، قیمت سهام افت میکرد. پس از افت قیمت، میترسیدم و در قیمت پایین سهام خود را میفروختم. همین که سهام خود را میفروختم، دوباره قیمت آن بالا میرفت. سپس حریص میشدم و باز آن را در بالاترین قیمت میخریدم.»
او از این که توانسته بود 500 هزار دلار در بازار سود کند، بسیار به خود مغرور شده بود و فکر میکرد چنین اشتباهاتی برای او رخ نخواهد داد و همه این شکستها را با دلایل مختلف توجیه میکرد. نیکلاس تنها در چند هفته 100 هزار دلار از دست داد. او سعی کرد از بازار فاصلهای بگیرد تا دلیل این اشتباهات را پیدا کند و بفهمد که راه حل رهایی از این وضعیت چیست.
نیکلاس ناگهان متوجه مسئلهای شد. وقتی او در خارج از کشور به سر میبرد، از شایعات دور بود، با کارگزارانش صحبت نمیکرد و به هیچ عامل مزاحمی توجه نمیکرد. در این مدت او تنها قیمت سهامی را که خودش درخواست کرده بود دریافت میکرد و با بررسی آنها تصمیم میگرفت که میخواهد در چه چیزی سرمایهگذاری کند. او فهمید که گوشهایش دشمنش هستند.
نیکلاس تصمیم گرفت به پاریس برود. دوباره روند قبلی را پیش گرفت. از کارگزارانش خواست که تنها با تلگراف با او در ارتباط باشند و به او تلفن نکنند. نیکلاس دیگر نمیخواست پایش را در کارگزاری بگذارد. کارگزارانش حتی حق نداشتند به او سهام جدیدی معرفی کنند.
نیکلاس با مطالعه روزنامه به بعضی سهمها علاقهمند میشد و در این صورت از کارگزار خود درخواست میکرد که قیمت آن سهم را به اطلاعات تلگرافهای روزانه اضافه کند.
ابتدا وقتی تلگرافها را دریافت میکرد، حس میکرد اعداد بیمعنی هستند. نیکلاس نمیتوانست آنها را درک کند و بر اساس این تلگرافها تصمیمی بگیرد. چندین روز به این منوال گذشت و او دیگر در حال ناامید شدن بود.
در همین زمان ناگهان احساس کرد که از اعداد درون یکی از تلگرافها سر در میآورد. نیکلاس بیصبرانه منتظر تلگراف روز بعد بود تا ببیند واقعاً این اتفاق افتاده است یا خیر. وقتی تلگراف روز بعد را دریافت کرد، با شگفتی دید که احساساش برگشته است و دوباره میتواند از محتوای تلگراف سر درآورد!
به این ترتیب او پروازی برای برگشت به نیویورک رزرو کرد.
فصل دهم کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم: دو میلیون دلار
در آخرین فصل کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم، نیکلاس دارواس نحوه کسب دو میلیون دلار سود از معاملات خود در بورس را توضیح میدهد.
در ادامه اتفاقاتی که گفته شد، نیکلاس دارواس به نیویورک برگشت و دوباره شروع به سرمایهگذاری در بورس کرد. او از اشتباهاتش درس گرفته بود و قویتر شده بود. نیکلاس میدانست که باید قاطعانه به سیستم معاملاتی خود پایبند باشد. او فهمیده بود که اگر حتی فقط یک بار از آن منحرف شود، به دردسر میافتد و نمیتواند موفقیتهای گذشته خود در بازار را تکرار کند.
اولین کاری که نیکلاس در نیویورک انجام داد این بود که دور خود حصاری بکشد تا مطمئن شود که هیچ یک از اشتباهات گذشتهاش را تکرار نمیکند. او معاملاتاش را بین شش کارگزار تقسیم کرد تا پیگیری نشوند. او از کارگزاران خود خواست که پس از ثبت قیمت پایانی در وال استریت، تلگرافهایشان را برای دارواس ارسال کنند.
او حدود ساعت شش عصر که از خواب بیدار میشد تلگرافها را دریافت میکرد. همچنین از اپراتور خواسته بود که در طول روز هیچ تماسی را وصل نکند. بنابراین وقتی نیکلاس خواب بود، همه اتفاقات بازار رخ میداد و اگر مسئله غیرمنتظرهای اتفاق میافتاد، حد ضرر او به طور خودکار فعال میشد و مشکلی برایش پیش نمیآمد.
نیکلاس ساعت 7 شروع به مطالعه تلگرافها میکرد و درباره معاملات آیندهاش تصمیم میگرفت. او همچنین در روزنامه تنها قیمتهای پایانی والاستریت را بررسی میکرد و بقیه قسمتهای مالی را کنار میگذاشت. دارواس با اعتماد به نفس بازیافته خود و البته همراه با احتیاط، معاملات خود در بازار را شروع کرد.
دارواس مبلغ زیادی برای سرمایهگذاری داشت و این خود مسائل جدیدی ایجاد میکرد. وقتی او با مبلغ هنگفتی که در اختیار داشت وارد سهام شرکتهایی با حجم معاملات پایین میشد، میتوانست تاثیر قابل توجهی روی قیمت آن بگذارد. بنابراین باید به این موضوع توجه میکرد.
همچنین وقتی با چنین مبلغی سرمایهگذاری و معامله میکرد، ممکن بود حد ضرر او دیگر عملی نباشد؛ چون هیچ معاملهگری نمیتوانست ظرف چند ثانیه چنین مبلغی از سهام را جذب کند.
نیکلاس تصمیم گرفت سرمایهاش را به دو بخش تقسیم کند؛ با این کار، انتخاب برای او بسیار آسانتر شد. او بین 4 سهم مردد بود. مدتی طولانی این سهمها را زیر نظر گرفته بود. برای این که بین این چهار سهم بتواند دو مورد را انتخاب کند، تصمیم گرفت اجازه دهد که قدرت بازار آنها بینشان قضاوت کند.
پس از مدتی دو سهم ضعیفتر به حد ضرر رسیدند و حال، نیکلاس با بیش از یک میلیون دلار در دو سهم قویتر سرمایهگذاری کرد. او حساباش را با سه کارگزارش از بین شش نفر تسویه کرد و بعد منتظر حرکات قیمت سهاماش شد.
نیکلاس یک روز پیشنهاد آموزشی از یک باشگاه ورزشی در مونتهکارلو دریافت کرد و آن را پذیرفت. او قبل از ترک نیویورک، کارگزاران خود را ملاقات کرد. حساب خود را با هر کدام از آنها بررسی کرد و فهمید که اگر قبل پرواز به اروپا سهام خود را بفروشد، میتواند 2,225,000 دلار به دست آورد.
او خوشحال بود اما احساس هیجانزدگی نداشت. طبق گفته خودش، بیشتر احساس دوندهای را داشت که با سختیهای بسیار آموزش دیده و شکستهای بسیاری را پشت سر گذاشته تا این که در نهایت به پیروزی رسیده است.
حال این سوال برای نیکلاس مطرح بود که آیا باید قبل از رفتن به اروپا سهام خود را بفروشد یا خیر. پاسخ برایش آسان بود: تا وقتی که قیمت سهام در حال افزایش بود، دلیلی برای فروش آن وجود نداشت. بنابراین تنها باید حد ضرر خود را همراه با افزایش قیمت سهم بالاتر میبرد. او حد ضرر خود را در نقطهای قرار داد که اگر قیمت سهمها در مسیر اروپا افت میکرد، 2 میلیون دلار نیکلاس دستنخورده باقی بماند.
نیکلاس طبق معمول تلگرافاش را سر ساعت 6 بعدازظهر دریافت کرد. روزنامهای خرید، قیمتهای پایان روز والاستریت را از آن جدا کرد و بقیه را دور ریخت. احساس رضایت میکرد؛ نه تنها به خاطر این که 2 میلیون دلار به دست آورده بود، بلکه چون کاری را انجام میداد که بیشترین علاقه را به آن داشت.
ماجرای مصاحبه مجله تایم با خالق کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم
پس از مدتی آوازه نیکلاس دارواس بر سر زبانها افتاده بود. افراد مختلفی درباره معاملات دارواس در والاستریت با هم صحبت میکردند.
یک روز از بخش تجارت مجله تایم تلفنی به نیکلاس شد. به او گفتند که درباره موفقیتاش در بازار بورس شنیدهاند و از او اجازه خواستند که گزارشگری را به ملاقاتش بفرستند. روز بعد گزارشگر تایم با نیکلاس ملاقات کرد و پس از این که او داستان کسب ثروتاش را تعریف کرد، به گزارشگر اجازه داد که حسابها، ریزحسابها و تلگرافهایش را ببیند.
گزارشگر تحت تاثیر ماجرای نیکلاس قرار گرفت. روز بعد گزارشگر به او گفت که کارشناسان تجاری به ماجرای نیکلاس مشکوک هستند و گفتهاند که این نمیتواند واقعیت داشته باشد. سپس همین ماجرا با سرویراستار اتفاق افتاد و بعد هم کارشناس وال استریت مجله با او تماس گرفت.
او گفت هیئتمدیره اجازه چاپ داستان را نمیدهند تا سه نفر از اعضای مجله گواهی دهند که با او ملاقات کرده و ماجرا را به طور کامل بررسی کردهاند.
حتی به دارواس گفته بودند که میخواهند رقصاش را هم ببینند. بنابراین نیکلاس تواناییاش در اجرای برنامه رقص را به آنها نشان داد؛ البته به دلیل ناراحتی حاصل از پرسشهای مکرر آنها، نیکلاس تعادلاش را از دست داد و دستش بهشدت آسیب دید. در نهایت همه سوالات آنها را پاسخ داد و جزئیات را برایشان تعریف کرد.
پس از این که به طور دقیق تمام مستندات نیکلاس را بررسی کردند و دیدند که هیچ عدم تطابقی در آن وجود ندارد، مقالهای در مجله تایم چاپ کرده و داستان نیکلاس دارواس را بازگو کردند.
جمعبندی
داستان نحوه شروع سرمایهگذاری و ثروتمند شدن نیکلاس دارواس در بورس، همهگیر شد و افراد بسیاری درباره آن صحبت میکردند. داستان نیکلاس در کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم نمونه الهامبخشی برای هر کسی است که میخواهد در بازار به موفقیت برسد.
نیکلاس دارواس به عنوان رقصندهای که حرفه اصلیاش معاملهگری و سرمایهگذاری در بورس نبود، توانست با تلاش بسیار، کنترل احساسات، ایجاد استراتژی شخصی، توجه نکردن به شایعات، تمرکز و یاد گرفتن از اشتباهات خود، به موفقیت چشمگیری در این بازار برسد.
او ماجرای خود را بهخوبی در کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم روایت میکند. با خواندن این کتاب میتوانید در تلاشها، شکستها و موفقیتهای نیکلاس دارواس غرق شوید و از داستان او، چیزهای بسیاری بیاموزید تا در سرمایهگذاریهایتان به موفقیت برسید.
مقالات مرتبط:
شما در بورس، علاوه بر خرید و فروش سهام:
- میتوانید در داراییهایی مانند طلا و مسکن سرمایهگذاری کنید
- در صندوقهای سرمایه گذاری بدون ریسک، سود ثابت بگیرید
برای شروع سرمایهگذاری، افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
نام شرکت | ویژگیها | امتیاز | لینک ثبتنام |
---|---|---|---|
کارگزاری آگاه |
|
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود: