داستانی جالب از یک سرمایه‌گذار موفق: کبوترهایی که پر کشیدند

داستان اشتباه غیر قابل جبران

روانشناسی بازار سهام یکی از روش‌های موفقیت در بازار سهام است.

اگر در سال‌های اخیر نام ثروتمندان و سرمایه‌گذاران مشهوری همچون وارن بافت، جورجی شوارتز و … به گوشتان خورده، حتما می‌دانید که بخش مهمی از موفقیت این افراد به رفتارها و شخصیت آنها مربوط بوده است.

ترس، طمع، هیجان، محافظه‌کاری و ده‌ها خصیصه دیگر همه متغیرهای مهمی است که می‌تواند در موفقیت شما در بازار سهام اثرگذار باشد.

عناوین مطلب:

در ادامه سلسله مطالب بورسینس درباره روانشناسی بازار سهام، دست نوشته‌های یک سرمایه‌گذار موفق در بورس‌های جهانی از نظرتان می‌گذرد:

اکنون چندین سال است (از جمله بیشتر روزهای سال 1929) که تجربه حیرت‌انگیز فعالیت در بازار سهام را دارم و در اغلب موارد نه تنها زیان ندیده‌ام، بلکه سود هم برده‌ام.

حتی اگر زیان می‌كردم ماجرای شگفت‌انگیزی بود زیرا این شانس را داشتم تا ویژگی‌ها و نقاط ضعف طبیعت انسانی را در بزرگ‌ترین آزمایشگاه بشری روی کره زمین بشناسیم.

درست مثل رفتن به کالج با شهریه رایگان توام با پاداش‌های متناوبی که به منظور تشویق به من داده می‌شد.

اگر فعالان وال استریت سودی بیشتر از آنچه انتظارش را داشتم به من بازگرداندند، فکر می‌کنم به این دلیل بود که توام با کنجکاوی سیری ناپذیر خود برای شناخت آنچه افراد بشری مایل به انجامش هستند، بازار سهام را از دیدگاه رفتار جمعی نگاه کردم.

در این مطلب سعی دارم به شرح ذهنیات مردم بپردازم، ذهنیاتی که اغلب موجب زیان دیدن آنها در این عرصه می‌شود. امیدوارم بتوانم نشان بدهم که چگونه می‌توان از بورس سود برد.

محض خاطر خوانندگان بی‌صبر، اکنون هیچ ضرری ندارد که بگویم به نظر من کلید پیروزی این است که دقیقا برخلاف آنچه دیگران انجام می‌دهند عمل کنیم! به عبارت دیگر، باید متضاد باشیم.

با این حال می‌دانم، این فرمول آنقدر ساده به نظر می‌رسد که هیچ کس از آن پیروی نخواهد کرد.

در واقع اگر بسیاری از مردم مطابق آن عمل می‌کردند که دیگر کارساز نبود. اگر همه سعی می‌کردند وقتی قیمت‌ها پایین است اقدام به خرید کنند، دیگر معامله خوب وجود نداشت.

تنها معدودی از افراد قیمت‌های مناسب را پیدا می‌کنند زیرا اکثر مردم هرگز قیمت‌های مناسب را نمی شناسند.

توده مردم همیشه زیان می‌کند زیرا همیشه در اشتباه است.

در واقع اشتباه جمع این است که معمولی رفتار می‌کند.

به نظر می‌رسد انگیزه همسویی در بازار سهام در واقع دشمن موفقیت سرمایه‌گذار است. به همین دلیل است که موفقیت در بورس تا این حد دشوار است.

اگر فکر می‌کنید می‌توانید به آسانی و دائما مخالف با آنچه از نظر دیگران درست است عمل کنید، این کار را امتحان کنید. در هر مرحله، فرد وسوسه می‌شود آنچه را که منطقی به نظر می‌رسد انجام دهد. اما این کار غیرعاقلانه است..

بهترین خبر در بازار چیست؟

وقتی ماجراهایی را که در ابتدای فعالیت در بازار سهام داشتیم مرور می‌کنم، از اینکه چطور جرات کرده بودم در کمال بی تجربگی قدم در این راه بگذارم متعجب می‌شوم.

خیلی چیزها را نمی دانستم هرگز حتی به این نکته فکر نکرده بودم که خبر خوب در مورد سهام یک شرکت این است که قیمت آن پایین باشد.مهمترین اخبار بورس و اقتصاد

همین طور نمی دانستم که اخبار بد می‌تواند باعث بالا رفتن قیمت‌ها باشد.

هنوز نتوانسته بودم دلایل مشخصی پیدا کنم که نشان دهد چرا کسانی که به کار سهام می‌پردازند بیشتر بازنده اند تا برنده. عاملی که نقش مهمی در زیان‌های فعالیت در سهام بازی می‌کرد هنوز برای من یک کتاب مهر و موم شده بود.

گمان خیلی ضعیفی داشتم که خطر باختن در بازار سهام در روزهای اول هفته بیشتر از همیشه است.

همین طور نمی‌فهمیدم چرا افراد مایلند اوراق بهادار ارزشمند خود را بفروشند و کم‌ارزش‌ها را نگاه دارند. وقتی دیدم قیمت‌ها درست حدود ساعت یک بعد از ظهر در پایین‌ترین سطح خود هستند، فکر کردم این یک فرمول طلایی واقعی است.

من می‌فهمیدم عامل برد و باخت افراد کمتر به اوضاع اقتصادی و بیشتر به روانشناسی انسانی بستگی دارد. برخی خصوصیات ذهنی که تقریبا در همه وجود دارد، مانع موفقیت ما هستند.

چرا وقتی فروش یک دسته از سهام برایم سودآور بود، آن را نفروختم؟

چرا صبر کردم و با این که شاهد پایین رفتن بیشتر قیمت‌ها و در نتیجه کمتر شدن سودم بودم، حتی پیشنهاد فروش سهام خود را ارائه ندادم و سوالاتی از این دست…

داستان جالب کبوترهایی که پر کشیدند

من به این نکته پی بردم که رفتارم کاملا مثل پیرمردی بود که در دوران کودکی می‌شناختم.

او یک تله برای کبوترها داشت و یک نقشه ابتدایی، شامل یک جعبه بزرگ که در قسمت بالای آن یک در با لولا نصب شده بود. این در با یک پشت بند، باز نگه داشته می‌شد و یک تکه ریسمان به آن متصل بود که انتهای آن صد متر آن طرف‌تر به یک اتاقک می‌رسید.

یک رد باریک از دانه‌ها را در مسیر کبوتر ریخته می‌شد که آنها را به سمت جعبه هدایت می‌کرد.

وقتی به جعبه می‌رسیدند، در داخل آن مقدار خیلی زیادی دانه می‌دیدند. درست در لحظه‌ای که چند کبوتر به داخل جعبه کشیده می‌شدند، دوستمان پشت بند را می‌کشید و در روی جعبه می‌افتاد.

یادم می‌آید یک روز که با او بیرون رفته بودم، دیدم که دوازده کبوتر در جعبه اش است. سپس یکی از آنها بیرون جهید و ماند یازده کبوتر. پیرمرد گفت: «عجب ای کاش وقتی همه دوازده کبوتر توی جعبه بودن ریسمان را می‌کشیدم… یک دقیقه صبر می‌کنم، شاید اون یکی هم برگردد»

اما وقتی منتظر شد تا دوازدهمی به درون جعبه باز گردد، دوتای دیگر هم بیرون جستند.

پیرمرد گفت: «مثل اینکه باید به همان یازده تا قناعت می‌کردم. همین که یکی دیگه برگرده، ریسمانو می‌کشم.»

اما سه تای دیگر بیرون پریدند. باز هم پیرمرد منتظر شد. او که یک بار موفق شده بود دوازده کبوتر را به دام بیندازد، حالا راضی نمی‌شد با کمتر از هشت کبوتر به خانه برگردد.

اصلا نمی‌توانست از این فکر صرفنظر کند که چند تا از همان کبوتر‌های اولی حتما به جعبه بر‌می‌گردند. سرانجام وقتی فقط یک کبوتر در جعبه مانده بود، گفت: «منتظر می‌مونم تا این یکی هم بیرون بره یا یکی دیگه هم بیاد توی جعبه و بعدش دیگه می‌رم.»

تنها کبوتری که در جعبه مانده بود هم بیرون پرید و به سایر کبوتر‌ها پیوست و پیرمرد دست از پا درازتر راه خانه را در پیش گرفت. فکر کردم این ماجرا بی شباهت به بازار سهام نیست.

وقتی می‌دیدم نرخ واحد یک سهم به 400 تومان می‌رسد، دلم نمی خواست آن را حتی به نرخ 380 تومان بفروشم و وقتی این رقم به رقم 360 تومان تنزل پیدا می‌کرد مایل بودم آن را به 380 تومان بفروشم. وقتی هم بالاخره مجبور می‌شدم هر سهم را به نرخ 300 تومان بفروشم، در عجب بودم از اینکه چه عاملی موجب شده بود این قدر منتظر بمانم.

یک سرمایه‌گذار کنجکاو باشید

علت علاقه من به بازار سهام در مرحله اول این بود که به طور طبیعی تمایل چندانی به تلاش زیاد نداشتم، دلیل دوم این حقیقت بود که تقریبا هر چیزی که هر کس به طور اتفاقی در مورد سهام به من گفته بود، به طرز ناباورانه‌ای نادرست از آب در آمده بود و همین امر کنجکاوی ام را تحریک کرده بود.

همچنان که به عنوان یک تازه‌كار در این بازار به تجارت خود مشغول شدم، مثل تمام افراد در معرض پندها و راهنمایی‌ها قرار می‌گرفتم.

ظاهرا بعضی از این پیش‌بینی‌ها به حقیقت می‌پیوست و من تعجب می‌کردم از اینکه چرا تقریبا تمام کسانی که می‌شناختم، انباشته از اطلاعات نادرست هستند.

برای ارضای کنجکاویم، به طرز مرموزی شروع کردم به یادداشت کردن تمام توصیه‌ها و تبادل نظرات افراد به ظاهر باهوش در بورس؛ اگر دوستی می‌گفت که برای یک حرکت سریع، سهام شرکت یونایتداستیتس استیل را بخرم، این پیشنهاد را در کتابچه خود می‌نوشتم. بهترين خبر در بازار سرمایه چيست؟ / کبوتر‌هایی که پر کشیدند!!!

ماه‌ها بعد یادداشت‌هایی را که به این ترتیب جمع آوری کرده بودم مورد بررسی، قرار دادم تا این اطلاعات پیشگویانه را با آنچه واقعا اتفاق افتاده بود مقایسه کنم.

همین امر موجب شد مطمئن شوم تمام حدس‌هایم مبنی بر اینکه غالب نکاتی که در مورد بورس می‌شنیدم مغایر با حقیقت بود، درست بوده است، حتی با حذف اطلاعات افراد غیرمسوول یا کسانی که به نظر می‌رسید خودشان هم چیز زیادی از اظهار نظراتی که می‌کنند نمی‌دانند، اگر فقط ده سهم از سهامی را که به من توصیه می‌شد خریده بودم، زیان خیلی زیادی می‌کردم.

وقتی متوجه شدم آن دسته از فعالان بورس که تصور می‌کردند سود می‌کنند بدون استثنا زیان می‌کردند تصمیم گرفتم مطالعه‌ای را در این زمینه آغاز کنم تا به دلیل آن پی ببرم. آیا دلیل آن این بود که افراد تمایل داشتند به جای خرید سهام بی رونق، سهام پر رونق را در زمان نامناسب خریداری کنند؟

در کمال تعجب متوجه شدم به همان راحتی که با خرید سهام بی رونق متضرر می‌شویم، خرید سهام با رونق هم می‌تواند به زیان ما تمام شود.

طی یک دوره زمانی طولانی، جریانات بورس، چرخه‌های تجاری، شرایط صنعتی واکنش‌های دوران افزایش قیمت دلایل و تاثیرات گوناگون را مورد مطالعه قرار دادم و دریافتم که وقتی قیمت سهام به طور نسبی ارزان است هیچ ارزشی ندارد. مگر اینکه بدانیم این ارزانی توام با ارزندگی است.

همان طور که کلنل لئوناردپی.آیرز (یكی از بورس‌بازان معروف) می‌گوید:

کسی که سهام یک شرکت را صرفا به دلیل آنکه قیمت آن ظاهرا ارزان است می‌خرد مثل کشاورزی است که دماسنج دارد، اما هیچ تقویمی ندارد و فکر می‌کند یک روز گرم پاییزی، موقع کاشت دانه‌های بهاری است.

شباهت بورس با آب و هوا!

همچنین کشف کردم که بازار بورس تا حدی مثل شرایط جوی است. اگر شما به مدت چند سال گرم ترین روزها را تحمل کنید، این فکر که فردا حتما هوا خنک تر خواهد بود شما را خوشحال می‌کند، به علاوه وقتی قیمت سهام به طور غیر عادی افزایش می‌یابد، افراد فکر می‌کنند حتما مدتی بعد قیمت‌ها کاهش خواهند یافت.

این مطالعات بیش از پیش مرا به موضوع علاقه مند کرد. کم کم معاملاتی فرضی در بازار بورس را در ذهنم مجسم کردم و آنها را به دقت در دفترچه یادداشتم ثبت نمودم.

وقتی اطلاعاتم در خصوص یک دسته سهام معین و شرایط بازار درست به نظر می‌رسید، اقدام به خرید کردم، سپس وقتی قیمت‌ها افزایش می‌یافت و به نقطه‌ای می‌رسید که به میزان قابل قبولی بالا بود، اقدام به فروش می‌کردم.

افزون بر این، وقتی یک دسته سهام رو به تنزل می‌رفت و به نظر می‌رسید که این روند بدون تغییر ادامه خواهد داشت، آن را می‌فروختم.

من نسبت به همتایانم که با پول واقعی بازی می‌کردند، وضع بهتری داشتم، زیرا این معاملات کاغذی هیچ ترس روانی به من وارد نمی کرد و از طرفی، خطر تمام شدن سرمایه محدود نیز وجود نداشت.

اولین تجربیات یك تازه‌كار در بورس

هر وقت زیان می‌کردم، سعی داشتم به علتش پی ببرم و از اشتباهاتم به نفع خود استفاده کنم. بعد از چند هفته یا چند ماه که بالاخره با دردسر فراوان از دوستانم سوالات زیادی در مورد بورس پرسیدم، توانستم در کاهش دادن زیان‌ها در عملیات فرضی ام موفق شوم.

در یکی از ماهها سود خالصی بیش از 200 دلار کسب کردم. ماه بعد از آن نیز معاملاتم مقداری سود نشان داد. پیدا بود که به تدریج با ترفندهای کار بورس آشنا می‌شدم اما از آنجا که اجدادم اسکاتلندی بودند و تمایل نداشتم در ماجراهایی که پایان آنها به زیان ختم می‌شود شرکت کنم، به همان خرید و فروش فرضی که در دفترچه یادداشتم بود، ادامه دادم.

سرانجام در انتهای یک سال، از این که دیدم از طریق بازی یک نفره کوچک تخیلی خود به چه تئوری‌هایی دست یافته ام، شگفت زده شدم.

یکی از دستاوردهای این تجربه این بود که کم‌کم تمایل پیدا کردم با پول واقعی سهام بخرم؛ مقدار ناچیزی از پس‌انداز اندک خود را از بانک گرفتم و از دوستی خواستم تا مرا به یک کارگزار بورس معرفی کند.

با حالتی شرم آلود وارد دفتر کارگزار شدم. هنگام ورود زیر چشمی اطرافم را می‌پاییدم، از این می‌ترسیدم که آشنایی را در آن جا ببینم. خیال می‌کردم همه به گونه‌ای مرموز می‌گویند: «یک ساده لوح دیگر هم از راه رسید.»

آن روز بعد از ظهر وقتی لیستی از سهام شرکت‌های مختلف را خریداری کردم و ورقه‌ای گرفتم، کاملا انتظار داشتم که یا تمام سهامی که خریداری کرده بودم تنزل کند و کل سودم از بین برود یا این که شرکت کارگزاری ناگهان ورشکسته شود.

اما متوجه شدم که حدود 300 دلار سود کردم. با خودم فکر کردم: عجب مسخره است که این همه سال زحمت کشیدم، ببین اوضاع از کی به این منوال بوده است.

روز بعد منتظر نشدم تا نوسان قیمت‌ها را در روزنامه بخوانم اما هر بیست دقیقه به کارگزارم تلفن می‌زدم. همان موقع فهمیدم خرید سهام و همزمان با آن، فکر کردن به موضوعی دیگر چقدر سخت است.

باید اعتراف كنم كه اولین تجربیات من در بورس به نحو شگفت‌‌انگیزی به نفع ادامه فعالیتم در این بازار رقم خورد. اوایل بیشتر از زیان سود می‌كردم چون در یك بازار گاوی (رو به صعود) به بازار وارد شده بودم.

اگر زیان‌هایم بیشتر بود احتمالا از فعالیت در بورس صرف نظر می‌کردم و از طرفی اگر سودهایم خیلی زیاد بود، این امکان وجود داشت که بیش از حد به کارم مطمئن باشم و برای یادگیری بیشتر، تلاشی نکنم.

خلاصه اینكه بخت با من یار بود تا در اولین تماس‌ها با وال‌استریت از این غول بی‌شاخ و دم نترسم و به تدریج بیشتر به آن علاقه‌مند شوم.

طی مشاهداتی که در این سال‌ها داشتم، فهرستی بلند بالا از خطاهایی که تقریبا هر کسی در بازار بورس مرتکب می‌شود، تهیه کردم اشتباهاتی که می‌توان آنها را نوعی رفتار جمعی تلقی کرد خدا می‌داند که من هم به سهم خود اشتباهاتی کرده و هنوز هم می‌کنم.

 

آیا این مطلب مفید بود؟
‌بله‌‌خیر‌

شما در بورس، علاوه بر خرید و فروش سهام:

  • می‌توانید در دارایی‌هایی مانند طلا و مسکن سرمایه‌گذاری کنید
  • در صندوق‌های سرمایه گذاری بدون ریسک، سود ثابت بگیرید

برای شروع سرمایه‌گذاری، افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاری‌ها انجام دهید:

نام شرکتویژگی‌هاامتیاز
کارگزاری آگاه
  • باشگاه مشتریان با جایزه
  • نرم‌افزار معاملاتی پیشرفته
  • دریافت اعتبار معاملاتی
  • خرید آنلاین صندوق‌ سرمایه‌گذاری
  • ثبت‌نام آنلاین برای کد بورسی
blankثبت نام در بورس

برای سرمایه‌گذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه می‌شود:

نام خدماتویژگی‌ها
دوره‌های آموزش تحلیل تکنیکال
  • دوره‌های حضوری + غیرحضوری
  • شناخته‌شده‌ترین اساتید
  • در سطح مقدماتی، متوسط و پیشرفته
  • ارائه مدرک معتبر گذراندن دوره
blank

0 0 رای
به مطلب امتیاز دهید:
اشتراک
اطلاع از
guest

9 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
مشاهده همه دیدگاه‌ها
مهاجر

درود بر شما و سایت خوبتون که ارزنده ساعت ها مطالعه ست.

یدالله بختور

سالم جناب آقای جهاندیده،
برای مطالب بسیار ارزشمندتان سپاسگزارم. برای کسانی مانند من که تازه با مفاهیم بورس و مبادلات مالی آشنا می شوند سایت شما مانند یک گنج رایگان است. ممنونم.

سوال:
این داستان کبوترهایی که پر کشیده اند از زبان چه کسی است؟

نیما

این بوقلمون ها نابودم کردن

amanikor

با تشکر از مطلب خوب، لطفا در صورت امکان در این مورد مطالب بیشتری بزارید، با تشکر مجدد

a.chamanpara

روانشناسي بازار عاملي مهم است . با تشكر ، استفاده كرديم

farajifar

با سلام مطلب بسیار جالبی بود استفاده کردیم .
با تشکر

blank
9
0
از دیدگاه‌ شما استقبال می‌کنیمx